سر هیچی باهم دعوا کردیم مادرشوهرمینا بیرونن من ازش پرسیدمکجا رفتن اول گفت نمیدونم بعد دو ساعت گفتم رفتن خونه ی عموت گفت ن خونه خاله ام رفته بعد ما داشتیم حرف میزدیم که خواهرش اومد بالا منم گفتم پس چرا گفتی نمی دونم یهو جلوی خواهرش بلند داد زد کثافت من گفتم کجان تو کر بودی نشنیدی جلوی خواهرش خوردم کرد بعد که خوارش رفت گفت فردا س 7 پاشو از این خونه برو منم جوابشو دادم گفتم میرم اما عذر خواهی نکرد