هفته پيش تولد من بود و همسرم برام يه كيك كوچيك خريد و سه تا شاخه گل بدون تزئين . براي كادو هم عذرخواهي كرد گفت نميدونسته چي بخره . تو اين سالهاي زندگيه مشتركمون هميشه و هميشه كادوهاي من سنگين و رمانتيك بوده و تو زندگيمون هم خيلي زياد بهش كمك مالي كردم . هر چند كه جلوي خونواده ي خودش اسمي از من نميبره . ديشب بهش گله كردم كه ازت انتظار كادو هر چند ساده داشتم .( ازم عذرخواهي كرد و گفت حق با توست ) حالا يه دلم ميگه براش هيچي نگيرم ولي از طرفي ميگم كار اون زشت بوده چرا مثل خودش رفتار كنم . شما جاي من بوديد چه ميكرديد؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
براش کادو میگرفتم و بهش میگفتم خوشحال میشم تو هم برام هدیه بخری
خدایا به اندازه ی مهربونی و بزرگیت شکررررررت که معجزه قشنگی که منتظرش بودیم رو بهمون دادی💜 💜یاجوادالائمه💜یافاطمه معصومه💜یاضامن آهو💜مرررررررسی واسه خواب قشنگ و ضمانت نامه و اشک شوق و ذوق از ته دلی که بهمون هدیه کردین
چرا همیشه دنبال تلافی هستین؟🤐بگیر براش ولی بهش بگو ک ازش ناراحت شدی...بگو قدرمو بدون وگرنه میکشمت😂
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی❤ رسیدنبه آرزوم،آرزومه😇 میشه واسه خوشبختیم یه صلوات بفرستی؟💞🔐 یعنی خرتراز من خود خرمم که این همه خر دنبالمم که خرم کنن🐴 باز من دنبال اون کره خریم که خرم نمیشه😠😈🐴🔨👽
می خریدم چون نخریدنش بعدا اذیتم می کرد و پشیمون میشدم
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
برای من قیمت هدیه اصلا مهم نیس طلاهم باشه خوشحال میشم ی شاخه گلم باشه خوشحال میشه شوهرمم همیشه اون چیزی ک نیاز دارمو تو ی مناسبتی برام میخره تو ک نزدیک مناسبتا بهش بگو مثلا باید ی تیشرت برا خودم بخرم 😜😜 شاید نتیجه داد ولی خودت حتما براش کادو بخر اگه تخری فک میکنه داری تلافی میکتی و ممکنه ناراحت شه
برای من قیمت هدیه اصلا مهم نیس طلاهم باشه خوشحال میشم ی شاخه گلم باشه خوشحال میشه شوهرمم همیشه اون چ ...
از همين ناراحتم چون ميدونم هر سال ميگه نميدونستم چي برات بخرم ، امسال چند بار بهش گفتم عطرام تموم شده از او آقاهه كه براي خودت عطر ميخري برام يدونه ميگيري ؟ يا گوشيم مدتيه خراب شده چندين بار ديده كه گفتم گوشيم ديگه عمرش تمومه بايد يه فكري براش بكنم . كلا مثل يه تيكه يخ بدون هيچ احساسي نگام ميكنه .