مادرشوهرم خیلی کمبود داره ، شدیداً نیاز به حلب توجه و محبت داره و انگار تمام کمبوداش و شوهر من باید جبران کنه براش ،تا میریم خونشون شوهرم پیش من میشینه دست میندازه گردنم ،سریع میاد خودش و میچسبونه به شوهرم ،یا اگر شوهرم چیزی واسه من بخره و اون بفهمه سریع دو روز بعدش میگه فلان چیز و لازم دارم نمیتونم فعلا بخرم که شوهرم واسش بخره ،هفته ای دو بار میریم خونشون ولی بازم به شوهرم میگه هر روز بیا من ببینمت بعد برو سرکار ،خیلی کاراش اذیتم میکنه،نمیدونم چکارش کنم واقعا ،خدا نکنه کاری برای مامانم انجام بدم اینقدر خودش و به مظلومیت و موش مردگی میزنن تا شوهرم براش انجام بده ،اگر یه شب بریم خونه ی مامانم فرداش حتما باید خونه ی اونم بریم وگرنه فیلم بازی میکنه خودش و میزنه به مریضی و گریه و زاری و فیلم بازی کردن ،واقعا کاراش خسته م میکنه