سلام من ۳ ساله ازدواج کنم و کاملا ب انتخاب همسرم بودم من ۲۳ سالم بود و ایشان ۳۱ و خیلی پخته ۹ سال بخاطر شغلش شهر قریب بود و کاملا رو پای خودش بود از نظر خانه داری در حد ی زن ۶ دانگه و در این مدتی شهر قریب بوده با خیلی از خانوما در ارتباط بوده و دوستای پسرشم همه ب درد نخور بود،منم ی دختر امروزی و اصلا در دوران مجردی کسی تو زندگیم نبوده ما باهم ازدواج کردیم و همسرم بخاطر مساءل زیز خانه داری و ....... باهام دعوا میکرد و عصبی .خیلیم دوسم دارم ولی ب شدت عصبیه طوری ک همه اینو میدونن،چند وقت پیش رفت دکتر گفتن مشکل واسواس فکری داره ولی متاسفانه بخاطر عوارضش نذاشتم قرصاشو بخوره ،از همه انتظار داره .خیلی خیلی بددهنه واقعا کلافه شدم از کاه کوه میسازه وقتی عصبی میشه بهم فحش رکیک میده جوری ک خجالت میکشم ،بهم تو دعوا هر مشکلی دارم سرکوفتش میزنه،از نظر رابطه زناشوییم صفریم .چون مشتاق نیست اصلا .لطفا کمکم کنید