ببشخید طولانیه خواستم کامل توضیح بدم
من داداشم ۲۹ سالشه و بخاطر شرایط شغلیش چند ماه هست چند ماه نیست ،من ۲۱ ، مجردیم هر دو.وقتایی که هست مامانم به این بهونه که داداشت چند ماه نیست خیلی بهش میرسه و حقم داره ،من و داداشم وقتایی که پیش هم میشینیم خیلی با هم شوخی میکنیم تو سر و کله ی هم میزنیم ، من اگه مثلا ریز بزنمش مامانم سریع صداش در میاد که نکن و این حرفا ، حالا داداشم تا صبحم بزنه (به شوخی) مامانم اصن نگاهم نمیکنه این ورو!بعد ما تو خونه ۲ دست مبل داریم تو پذیرایی که هممون همیشه دور یه دست میشینیم ، میوه و خوراکی و چایی اینا هم رو همین میز میذاریم ،دیشب مامان و بابام داداشم نشسته بودن دور همین میز فیلم میدیدن،منم از اتاقم رفتم بیرون بشینم پیش داداشم( رو یه مبل ۳ نفره نشسته بود یعنی ۲ تا جاش خالی بود) مامانم تا منو دید گفت برو بشین اونور! یعنی رو اونیکی مبلمان پذیرایی!!گفتم میخوام چایی بخورم! گفت برو اونور میارم برات! (لحنشم جدی بود)داداشمم با خنده و شوخی رو همون مبلی که نشسته بود دراز کشید که مثلا جا واسه من نباشه! من از کار مامانم بغضمگرفت هیچی نگفتم برگشتم تو اتاقم..مامانم اومد گفت چرا قهر میکنی ، گفتم برو بیرون ، اونم رفت و دیگه هم براش مهم نبود تا همین لحظه ناراحتی من !! نشستن فیلمشونو دیدن بعدم خوابیدن .خواهشا نگین لوسی ، من اصلا از شوخیای داداشمدلخور نمیشم اصلااا، فقط اینکه سر داداشممامانم دخالت میکنه ولی یک بار هم بلد نبوده از من دفاع کنه واقعا بدم میاد!! همیشه وسط شوخی خواهربرادری ما میندازه خودشو که طرف داداشمو بگیره نمیفهمم چرا!دیشبم من تا صب بی صدا گریه کردم از این حرکت مامانم که چرا وقتی همشون جمعن دور یه میز باید به منبگه برو اونور پذیرایی بشین!خستم کرده کاراش