بچه ها ما با مادرشوهر تو ی کوچه ایم.یعنی دقیقا دیوار ب دیوارشونیم اما با ساختمون و حیاط کاملا جدا.حالا مامانم زنگ زد گفت بعد شام میخوایم برات یلدایی بیاریم منم گفتم بیاین.بعدش زنگ زدم شوهرم گفتم میوه بخر داره ازم میپرسه آقام و مامانمم هستن?واسه تعداد میوه میپرسید.منم گفتم نه.اخه چ معنی میده الان ب اونا بگم بیان?بعدشم شاید مامانم ی کادوی جزئی بیاره و من نخوام مادرشوهرم بفهمه چی اورده.چرا همچین انتظاری داره شوهرم اخه.خودش میدونه من زیاد با خانوادش قاطی نمیشم
وا همجا همینجورا هر دوتا خانواده میذن
اینجور که بی عزت میشی مادر شوهرت نباشه
بابا حرفي نزده كه عزيزم مردا اين چيزارو نميفهمنن بد نميدونن سختشون ني مثل ما نيستن
حق داری حالا گیر داده بیان یا سوال پرسید؟
بدبخت خونواده شوهرت خب بیادچی میشه مگع چه اخلاقای گندی دارین شما اه اه
من شنیده بودم رسمه هر دو خانواده باشن که
خب از مامانت بپرس چی میخواد بیاره
بابا حالا سوال پرسید اشتباه کرد نخورش.
ببین میوه خرید و اومد خودش چی می گه
بهش بگو عزیزم ای حرفها از شما بعیده ،پدر و مادرن هرچی میارن دستشون درد نکنه،اسب پیشکشی رو که دندونشو نمیشمارن
سخته بخدا من تو ی ساختمانم همین مشکل ها رو دارم
مگه بعد عروسی هم یلدایی میارن؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
