کمرس درد میکنه و خوابیده خونه مامانش دوبار رفتم دیدنش اصلا تکون نخورده کاملا دراز کشیده و هی میناله که سردیم شده برام زعفرون دم کنید موز بیارین وگل گاوزبون بهم بدین که بهتر بشم و ادایی نیست که در نیاره بعد از سه هفته البته دیروز عصری رفتم دیدنش نیم ساعت همش رو تخت دراز کشیده و بود بازم مینالید شب شوهرم گفت بیا بریم یه سری بزنیم منم رفتم باهاش خواهرشوهر دیگمو جاریم بودن رفتم دیدم از اول تا آخر قشنگ نشسته بود دو سه بارم پاشد رفت میوه و اینا آورد😐😐😐😐بعد هم اومد رو زمین نشست،حالا جالبه عصری که اونجا بودم مادرشوهرم برا اون موز آوردو برا ما پرتقال و نارنگی و اینا بعد رفت یه موز آورد برا منو ویه خواهر شوهره دیگم که اون خواهرشوهرم شروع کرد بگه چرا برا ما موز آوردی ما موز نمیخوایمو اینا رو بزار برا فاطمه که مریضه و ال و بل حالم داشت بهم میخورد عوضیا به من که میرسن خیلی ادا در میارن از خودشون😣