اخر شب بود برقا خاموش منم تو اشپز خونه داشتم ظرف های شام و میشتم که برم بخوابم شوهرم چند بارصدام زد محل ندادم😆بعد رفتم دیدم خوابه
تکونش دادم
گفتم چی شد صدام میکردی الان یهو خوابت برد
گفت عه تو همینجا بودی دیگه داشتم باهات حرف میزدم تو هم داشتی موهات و شونه میکردی جلو اینه
🥶🥶🥶🥶🥶من خیلی ترسوئم همینوو گفت یهوو تمام بدنم لرزید سریع پاشد گفت غلط کردم بخدا دروغ گفتم😆😆