۱۰ سالم بود اون موقه ها سی دی های دکتر خدادای در اومده بود ک طب سنتی بود.
میگف اگر گیاه چای رو بذاری جلو گاو نمیخوره ینی انقد چای بده😐
رفته بودیم مهمونی خونه یکی از فامیلای باکلاسمون.
چای آورد تعارف کنه منم نه برداشتم نه گذاشتم گفتم اینو جلو گاو بذاری نمیخوره🤣🤣🤣
مامان از خجالت هی لبشو گاز میگرفت خط و نشون میکشید برام😅😅
هنوزم میبینمشون خجالت میکشم😅
سوتی دارین بگین از فضای غم بار دربیایم یکم بخندیم😂🤩
باز خوبه بچه بودی من چی بگم تو این سن سوتی میدم 😔
من پروفایلتو ک دیدم غش کردم سوتیام یادم رفت😁😁😁
عالیییی بود 😂😂😂
اگه پر بازدید شد لایکم کن
من در دوران تازه به زبون آمدنم به پدر بزرگم(بابای بابام) گفتم: با مامانم رفتم حموم مامانم می می داره تازه نافم داره
آفرین ک اینقد آموزشا رو کاربردی یاد میگیرین و وارد متن زندگیتون میکنیدشون:)
من جلو زنداداشم که ترکه خیلی سوتی دادم
خواستم ماست یخورم ، مهمون داشتم ، داشتیم شام میخوردیم ، ماست رو فوت کردم😐
۸ سالم بود یکی مرده بود مراسم‌ختمش دادن من خرما بچرخونم‌منم‌میگفتم بفرمایید دهنتون و شیرین‌کنید🤣🤣🤣
اقا تاحالا به هیشکی نگفتم میگم برات
شوهرم تلفنی حرف میزد با ریس سابقش یهو یدونه گوز وحشتناک صدادار از دستش در رفت یعنی بعد چند سال هنوزم میخندم بهش
وااااای منم گوش دادم سخنرانیشو خخخ
معلم ریاضیم فامیلمون بود زنموم بود
شدم۱۹.۷۵
گفت برو خودکارتو بیار جوابو بنویس بهت بدم۲۰
منم داد زدم نهههههههه
تقلبه
با نگاهش گفت برو گمشو
ابروشو جلو میز اولیا بردم
حالا راهنمایی بودما فک نکنید ابتدایی اینااا
