من نامزدی ام امروز اومدم خونه نامزدم طبقه بالا خونه شوهرمه ولی بردار شوهرم داخل ی اتاقش زندگی میکنه و ب اصطلاح درس میخونه بعد من هروقت میرم اونجا خودمو نامزدم چن ساعتی میریم طبقه بالا بعد امروز تو اتاق بودیم یهو برادر شوهرم هل داد اومد بیاد تو خداروشکر در قفل بود بعد چن بار زد داخل در گفت باز کن من با تاپ نشسته بودم نامزدمم پیرهن تنش نبود بعد عین خر همینطور می کوبید تو در من خیلی ناراحت شدم که اینقد بی فرهنگ ی بچه 18 ساله حتی احترام منو نگه نداشت یا اینقدر بی فرهنگ بود ک نگفت شاید لخت باشن اصلا یعنی واقعا بلد نیست خر یا خودشو زده ب خریت الانم خونشونم دوس دارم بگم ک از رفتارش چقدر بدم اومده ولی ی ورم میگم بزارمش تو دلم و نگم چون میگن دوره نامزدی نباید حرف بزنی یا خودتو نشون بدی ولی بچه ها خیلی ناراحتم خیلی نمیتونم هضمش کنم توروخدا بگین چیکار کنم تجربه بدین بهم
گاهي اوقات خسته ميشم از بچه داري،كلافه ميشم از بيداري هاي شبانه،دست تنها تو ي شهر غريب كه هيچكسو نداري بياد تا پيشت احوالت رو بگيره داغونم ميكنه،(اما)مهم اينه كه پسرم حالا تو بغلمه،همدم تنهايي هامه*****خدايااااشكرت*****تيكر بارداري دوممه💞خداياشكرت💓
شاید نمیدونسته تو اونجایی فعلا اونجا اتاق اونه شاید ناراحت شده
بنظرم دیگه جاش رو عوض کنید
خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست خدا، خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد فی الواقع خداوند اند لطافت،اند بخشش،اند بیخیال شدن،اند چشم پوشی و اند رفاقت است رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت میدهد.اگر آدمها مرام داشته باشند هیچوقت دزدی نمیکنند،ولی متاسفانه بعضا آدمها تک خوری می کنند و این بد روزگار است.بایستی ما یه فکری به حال اهلی شدن آدمها بکنیم،اهلی کردن یعنی ...اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن.و این تنها راه رسیدن به خداست که بسیارم مهم است.