دلبند مادر،فرزند عزیزی که هیچوقت ندیدمت،دلم برای حس دوباره ات تنگ است،چقدر ذوق داشتم از آمدنت و با تو خو گرفته بودم....دیگران مرا به نبودنت دلداری میدهند،اما نمی دانند نمیشود فراموش کرد کسی ک قرار بود روزی تمام سهم تو از این زندگی شود و دیگر نیس،به چه امیدی بدون تو ادامه دهم،شاید برای بقیه چیزی جز یک تکه گوشت بی جان نبودی اما برای من دنیایم شده بودی،کم کم داشتی صاحب اسم میشدی بهار عمرم،دلم تنگ است برای حس داشتنت برای دوباره دوست داشتنت،دوباره به آغوشم برگرد که نبودنت درد است و این درد توان من را کم کرده......."نوزاد رنگین کمان"منتظرتم
ن عزیز مراقبتمو میرفتم دیدم زیاد اهمیت نمیداد ی شب حالم بد شد زنگ زدن بهش اصلا درست جواب نداد محل نداشت من میگم برای مریضی زنان بد نیس و گرمه برا زایمان ن
برو پیش معمارزاده دهکردی.....اتفاقا خودمم امروز میرم پیشش
دلبند مادر،فرزند عزیزی که هیچوقت ندیدمت،دلم برای حس دوباره ات تنگ است،چقدر ذوق داشتم از آمدنت و با تو خو گرفته بودم....دیگران مرا به نبودنت دلداری میدهند،اما نمی دانند نمیشود فراموش کرد کسی ک قرار بود روزی تمام سهم تو از این زندگی شود و دیگر نیس،به چه امیدی بدون تو ادامه دهم،شاید برای بقیه چیزی جز یک تکه گوشت بی جان نبودی اما برای من دنیایم شده بودی،کم کم داشتی صاحب اسم میشدی بهار عمرم،دلم تنگ است برای حس داشتنت برای دوباره دوست داشتنت،دوباره به آغوشم برگرد که نبودنت درد است و این درد توان من را کم کرده......."نوزاد رنگین کمان"منتظرتم
دلبند مادر،فرزند عزیزی که هیچوقت ندیدمت،دلم برای حس دوباره ات تنگ است،چقدر ذوق داشتم از آمدنت و با تو خو گرفته بودم....دیگران مرا به نبودنت دلداری میدهند،اما نمی دانند نمیشود فراموش کرد کسی ک قرار بود روزی تمام سهم تو از این زندگی شود و دیگر نیس،به چه امیدی بدون تو ادامه دهم،شاید برای بقیه چیزی جز یک تکه گوشت بی جان نبودی اما برای من دنیایم شده بودی،کم کم داشتی صاحب اسم میشدی بهار عمرم،دلم تنگ است برای حس داشتنت برای دوباره دوست داشتنت،دوباره به آغوشم برگرد که نبودنت درد است و این درد توان من را کم کرده......."نوزاد رنگین کمان"منتظرتم