یبار یه دعا نویس رفتم گفت ناد علی و بخونو توش یه سرش شعر بود تا چند شب بعد باید جایی باشی که کسی نیادو بره با کسی هم مرتبط نباشی و چند نفر زیبارو میان و برآورده میکنن منه بدبخت میرفتم هر شب تو اتاق شروع میکردم خوندن تا صدا میومد میترسیدم میگفتم خدایا گوه خوردم بعد فرداش پشیمون میشدم😂😂😂 تا چند وقت درگیر همین بودم چند شب
هیچی هنوز از ترس نادعلی نمیخونم