چند روز قبل مهمونی داشت خواهر شوهرم با شوهرم و بچم رفتیم از لحظه ایی ک وارد خونه شدم چپ چپ نگاه کرد و غر و غمزه اومد منم کوووووچک ترین توجهی نکردم انکار اصلا نمیبینمش کلا میخواست مثلا بگ چرا لباست اینطوریه و این حرفا
شوهرت چی گفته بود کادرشوهر من که منو میبینه میکه بهترین لباسا رو بپوش اما به شوهرم میگهچرا لباس گرون خریذی واسش کاری میکنه اون لباس زهر کارم شه ایشالاه درد بی درمون بگیره