2737
2734
عنوان

دارم خون گریه میکنم😔

1023 بازدید | 52 پست

ی پسره بود محل کار ادم و عالم از خودش و خانواده اش تعریف میکردن....

رو همین حساب قبول کردم با هم صحبت کنیم...البته قرار سد هردو خانواده هامون اطلاع بدیم....

بماند ک چیا تو ۵ ماه. سرم اومد....

بعد ی مدت گفتم فلانی ب مامانت بگو ب مامانم زنگ بزنه ببینه اصلا خانوادها اوکی هستن باهم....تا بعدا ادامه بدیم...راستش  حس میکردم مامان ناراضی باشه....منم نمیخواستم بخاطرم مشنکش بشه....هروقت گفتم تموم کنیم زنگ زد مامانم....التماس کرد...

خلاصه اینک دیشب زدم ب سیم اخر....مامانم زنگ زد ب مادرپسره...مامانه پرو پرو میگ میدونم پسرم حرف میزنه با دختری ولی چون فعلا قصد داماد کردن پسرم ندارم وارد جزییات نشدم.

پدرشم در جریان بود....بهش زنگ زدم گفتم فلانی خبر دارید پسرت ۵ ماه وقتم گرفته...ب عنوان ازدواج...گفت پسر با۰۰ا تا. دختر حرف میزنه ۱ رو میگیره..یاد بگیر تا خواستگار رسمی نیومدن بله نگو ب کسی....واقعا دلم پشت گوشی شکست...بهش گفتم بیشعور تاالان کسی ب پسر شما جواب مثبت نداده....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز