من یکساله عقد بستم توی این یکسال دیوونه شدم خودم کابری داشتم و مشکلاتمو نوشتم و همع گفتین طلاق و خودمم تصمیم ب طلاق داشتم تا پای طلاق توافقی رفتم و شوهرم قول داد عوض میشع و برگشتم من فقط کارهایی کع قوم شوهرم به سرم دادنو میگم ببینین حق داشتم یا نه
من مادرشوهرم خیلی اهل دخالته از همون روز اول توی خرید زنگ زپ ب پدر من که لباس نخرین درصورتی خدا شاهده من فقط ۱ دست لباس بیرونی و ۱ دست راحتی خریده بودم در صورتی که بهترین خریدو برای شوهرم کردم و همین زنگ باعث شد که همیشع از چشمم بیفته