2726
عنوان

فردا عقدمه دارم از استرس خفه میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 40987 بازدید | 305 پست
مشکلات خیلی زیاده بخوام براتون بگم اندازه ۴ سال باید حرف بزنم .اینقدر بود که وقتی با مشاور صحبت کردم ...

بعدها شروع کرد به بهانه اوردن و هر تلاشی میکرد تا بتونه مادرشو برگردونه .لجبازیهای متعدد .پرخاشگری و خلاصه تا یکروز پدرش به صورت جدی برخورد کرد و بهش گفت اگه تمام زنهای عالم بمیرند و فقط مادر تو بمونه من حاضر نیستم باهاش زندگی کنم و دخترش هم با گریه میگفت یعنی هیچ راهی نداره؟؟؟؟ و این هم اخرین باری بود که تلاش کرد واسه برگشت مادرش

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
بعدها شروع کرد به بهانه اوردن و هر تلاشی میکرد تا بتونه مادرشو برگردونه .لجبازیهای متعدد .پرخاشگری و ...

خانواده مادریش خیلی آدمای راحتی هستند برعکس پدرش و من که خیلی که نه ولی مقیّد هستیم به فرهنگ و پوشش .خانواده مادری کسایی هستند که دایی و خاله و مادربزرگ دائم و شبانه روز با دوست دختر و پسرشون تو خونه بوند حتی مادرش را با دوست پسرش دیده بود .دائم توی خونه مشروب و قلیون و سیگار که دیگه نگم براتون .خب ایشون اونجا احساس راحتی میکرد کسی به پوششش گیر نمیداد دائم به گردش و تفریح و پارتی بودند ولی ما خیلی به این چیزها اعتقاد داریم و بی بند و باری را نمیتونستیم تحمل کنیم .تا حدی که من از خود دختر شنیدم‌که با دایی رفتم‌استخر پارتی .به همسرم گفتم من هیچی در مورد هیچ چیز نمیگم که تو پارتی چی میخورند و چه غلطی میکنند  فقط میخوام بدونم شما معنی استخر پارتی را میدونی؟؟

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانواده مادریش خیلی آدمای راحتی هستند برعکس پدرش و من که خیلی که نه ولی مقیّد هستیم به فرهنگ و پوشش ...

خلاصه از دروغ گفتناش که هیچی نگم اونقدر به راحتی آب خوردن دروغ میگفت و چنان هم حق به جانب میگرفت و میگیره خودشو .تا الان شاید میلیونها بار بهش گفتم ببین فکر نکن دروغایی که میگی حرفه ایه نه کاملا مشخصه اگه هیچی بهت نمیگیم به این دلیل نیست که باور کردیم نه نمیخوایم شخصیتت خورد بشه .از اینکه توی خونه پول گم میشد و بعد قسم به روح کی و کی به جون کی و کی قسم که من برنداستم و بعد من از زیر زبونش میکشیدم بیرون و میفهمیدم بله متاسفانه 😞😞😞

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
خلاصه از دروغ گفتناش که هیچی نگم اونقدر به راحتی آب خوردن دروغ میگفت و چنان هم حق به جانب میگرفت و م ...

تابستونا میخوابید تا ساعت ۱ و تا صدای برگشت باباشو میشنید جنگی میپرید تو دستشویی و شروع میکرد اونجا را شستن که مثلا من از صبح تا حالا دستم بنده و دوباره عصر که پدرش میرفت سرکار میخوابید تا ساعت ۷ که باز تا میفهمید پدرش پشت دره خودشو مینداخت تو حموم که من دارم دوش میگیرم که باز با برخورد پدرش که چشمات مثل چی پف کرده معلومه تا الان خواب بودی اصلاح نشد ولی فهمید فیلمش دیگه جواب نمیده 

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
2728
تابستونا میخوابید تا ساعت ۱ و تا صدای برگشت باباشو میشنید جنگی میپرید تو دستشویی و شروع میکرد اونجا ...

دست به سیاه و سفید نمیزد به حدی که ظرف میوه میبرد توی اتاقش میخورد با پوستای داخل بشقاب میزاشت توی سینک و میرفت و همینطور لیوانهای آبی که میخورد را همینطور توی سینک رها میکرد و میرفت پدرش ازم خواست تا یادش بدم خودم معمولا خونه کاملا مرتب و منظمی دارم هر روز تقریبا یکساعت از وقتمو میزاشتم برای تمیز کاری که قرار شد این تمیز کاری بیفته برای بعداز ظهر که ایشون انجام بده .اینقدر این یکساعت را طول میداد تا مدرش از سرکار برسه و ببینه ایشون داره کار میکنه و بتونه کلی ناز کنه و هر جا هم میرفتیم جلوی هر کسی که میشد میگفت من همه کارای خونه را میکنم که یه سری با برخورد اطرافیان مواجه شدم که داری از بچه بیگاری میکشی منم کل ماجرا را تعریف کردم گفتم شما همتون منو میشناسید مگه ۳ نفر ادم بزرگ چقدر کثیف کاری دارند هر روز فقط یه تی روی سرامیکهاست و یه گردگیری کلا ۶ تا شیشه چقدر کار داره ؟؟ بعضی مواقع هم که شستن ۳ بشقاب و ۳ لیوان شام و یا ناهار .این چقدر طول میکسه کلا روی هم رفته کل روز میشه ۱ساعت و ۲۰ دقیقه نه اقا ۲ ساعت .

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
دست به سیاه و سفید نمیزد به حدی که ظرف میوه میبرد توی اتاقش میخورد با پوستای داخل بشقاب میزاشت توی س ...

خلاصه یه هفته نزاشتم کار کنه که پدرش بهم گفت نه اینجوری فایده نداره بزار کار کنه یاد بگیره گفتم ارزش حرف شنیدن نداره .مگه یک ساعت کار منو میکشه که بخوام این حرفا را هم‌بشنوم گفت به هیچ کس ارتباطی نداره من میخوام کار کنه .ولی کار کردنش قربون نکردنش اول که باید دائم پشت سرش باشم که حواسم باشه خرابکاری نکنه .بعد مثلا میخواد ظرف بشوره کل آشپزخونه را با اب یکی میکنه خلاصه سرتونو درد نیارم اونقدر تو گوشش خوندم تا الان نمیگم خیلی ولی قابل تحمل شده ولی یه حرف را باید میلیونها بار بهس بگم بعد دوباره وقتی صداش میکنم و میگم چرا اینجوریه میگه یادم رفت حواسم نبود و یا هر بهانه دیگه ای

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
خلاصه یه هفته نزاشتم کار کنه که پدرش بهم گفت نه اینجوری فایده نداره بزار کار کنه یاد بگیره گفتم ارزش ...

ولی خدا نکنه مهمون داشته باشم چنان برنامه ای اجرا میکنه که همه میگند وای چقدر خوب شده چقدر خانوم شده همه کارا را میکنه اصلا نمیزاره شما پاشی 😳😳😳خلاصه درد دل زیاده 

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
ولی خدا نکنه مهمون داشته باشم چنان برنامه ای اجرا میکنه که همه میگند وای چقدر خوب شده چقدر خانوم شده ...

باردار شدم . میگفت فقط باید پسر باشه من بااااااید تک باشم زد بچم دختر شد .و از الان تمامی اطرافیانم بهم‌میگند حتی خواهرای سوهرم که حواست باشه خیلی داره حسادت میکنه بعد که بدنیا اومد حتی یه لحظه تنهاشون نذار 

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
خدا صبرت بده گلم

ممنون عزیزم ولی واقعا بعضی وقتا میبرم خسته شدم کم اوردم بخدا همین هفته پیش با شوهرم دعوا و بحث داشتیم سر کاراش به حدی که گفتم فقط میخوام برم ولی متاسفانه یا خوشبختانه نمیدونم چی بگم که خیلی من و شوهرم هم دیگه را دوست داریم و تحت هیچ شرایطی نمیتونیم از هم دور باشیم 

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
خدا صبرت بده گلم

قبل از بارداری سرکار میرفتم و هر روز ساعت ۵ میرسیدم خونه یکی دوبار که حالم خوب نبود زودتر اومدم خونه تا در در را باز کردم با صحنه ای مواجه شدم 😞😞😞😭😭😭که اصلا قابل ذکر نیست من با این سن این دو بار رفتم توی اتاقم و فقط گریه میکردم 😭😭😞😞😞

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
خلاصه یه هفته نزاشتم کار کنه که پدرش بهم گفت نه اینجوری فایده نداره بزار کار کنه یاد بگیره گفتم ارزش ...

سلام عزیزم 

قربونت بشم تحمل کن سعی کن بهش محبت کنی 

ظرفا رو میخوایی بشوری بگو با هم بشوریم فکر نکنه داری ازش بیگاری میکشی

یا بگو من ظرفا رو میشورم تو سرامیک ها رو پاک کن 

موقعی که بهش کار نیگی خودتم مشغول یه کاری کن قکر نکنه داری زور میگی بهش 

پسر منم با نامادری زندگی میکنه

 اوایل خیلی حساسیت داشت هم خانمه هم پسرم 

به من فحش میداد و بچم رو دعوا میکرد و ..... پسرمم فورا به من زنگ میزد و تعریف میکرد 

منم از این ور گریه میکردم و دلم خون میشد 

یه چند روز پیش زنگ زدم با خانمه صحبت کردم 

کلی قربون صدقش رفتم 

اونم کلی درد و دل کرد میگفت بعد غذا تشکر نمیکنه که هیچ بعدشم میگه غذای مادرم بهتره 

یا از مدرسه میاد سلام نمیکنه و جوابم رو نمیده و...

گفتم من شرمندم تحملش کن ومحبت 

هنوز امید داره من برگردم اما خیال شما راحت منم ازدواج کردم

یه چند تا موصوع که بچم رو بهم ریخته بود هم بهش گفتم 

اونم خیلی منطقی قبول کرد خدا رو شکر 

براش ارزوی خوشبختی کردم و دعاش کردم برا بچم داره زحمت میکشه 


قبل از بارداری سرکار میرفتم و هر روز ساعت ۵ میرسیدم خونه یکی دوبار که حالم خوب نبود زودتر اومدم خونه ...

بعد ها باز از صاحبخونه میشنیدم که شما که نیستید یه خانمی میاد خونه که فهمیدم مادرشه .اینم بگم من به خاطر اینکه میخواستم دختر همسرم با من راحتتر باشه و ارامش بیشتری داشته باشه با مادرش یه ارتباط کوچیک برقرار کردم که دختر احساس نکنه من دشمنش هستم .خیلی ها حتی مشاور بهم گفت اشتباه کردی گفتم اخه شما یه طرف قضیه را میبینید ولی من به خاطر کی اینکارا کردم .چرا هیچ کس نمیفهمه من چی میگم ؟؟ که بعدها فهمیدم همه درست میگند متاسفانه و هرگز نباید میزاشتم پاش به خونه باز بشه چون این باز شدن پا بخونه بخصوص زمانهایی که من خونه نبودم همانا و دعا و جادو جنبدل پیدا کردن توی خونه همانا😭😭😭😭

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
سلام عزیزم  قربونت بشم تحمل کن سعی کن بهش محبت کنی  ظرفا رو میخوایی بشوری بگو با هم بشور ...

الان ۴ ساله دارم تحمل میکنم به خداوندی خدا قسم تمام افراد فامیل همه میگند هرگز باورمون نمیشد این دختر اینجوری بار بیاد اینقدر خانم و خانه دار .معلومه خیلی پاش زحمت کشیدی .اما اونا فقط چند دقت یکبار میبینندش اونم تو بهترین شرایط این منم که صبح را شب و شب را صبح میکنم باهاش .دائم باید بگم اتاقتو مرتب کن .موهاش دایم توی اتاقش پخشه لباساش نامرتبه .اخرای هفته که میره پیش مادرش دلم میخواد یه عکس از اتاقش بگیرم ببینید اخه اتاق یه دختر باید اینطوری باشه .خیلی وقتا به خودم دلداری میدم میگم ۴ سال تحمل کردی الان شده ۱۴ سالش دیگه ۴ سال دیگه تحمل کن بزرگتر و عاقل تر میشه .فقط امیدم اینه که بچم بدنیا بیاد و سرم گرم بچه بشه خیلی چیزا را دیگه نبینم و مجبور نباشم حرص بخورم 

خدایا خیلی دوستت و دوستش دارم .
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز