2733
2734


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
پاشم برات بندری برقصم؟😐


من یه خاطره میگم؛



یه روز صبح پسرمو بردم مهد، تو راه برگشت 2 تا دختر ۱۴_۱۵ ساله از جلوم داشتن راه میرفتن؛

آقا یه حرفائی بینشون ردو بدل میشد که واسه منِ متأهل قفل بود.

(با شماره بندی میگم که متوجه بشین) مثلا میگفتن؛

۱_ بوقِ اون پسره رو دیدی تو گوشیم؟
یا
۲_فلان بوق رو دیدی رفت تو اون بوق؟

۳_ بوق بوق بوق بوق بوق بوق‌بوق بوق‌بو‌ق (شماره ۳ دیگه خیلی رکیک بود)

من دیگه نتونستم تحمل کنم و بهشون گفتم چه خبرتونه؟ شما مگه پدر مادر ندارین؟

برگشتن و گفتن به تو چه بوق بوق بوق بوق؟

دیدم اوضاع داره بغرنج میشه، آرام راهمو گرفتمو رفتم  اون سمت خیابون، که یهو بوق بوق بوق بوق بوق بوق (لابد فکرکردین آماج چند تا فحش قرار گرفتم)
باید بگم اینجا رو رکب خوردین، از جائی که من حواسم پرت اون دخترا بود، ناغافل اومدم تو خیابون و در مسیر یه ماشین قرار گرفتم، راننده ش که یه مرد جوان بود، با بوقهای پشت هم منو مطلع کرد بنده خدا.

خلاصه از ماشین پیاده شد و (بوق بوق بوق بوق بوق بوق )

لابد خیال کردین دوباره بوق زده، باید بگم نه!

چند تا فحش بهم داد و رفت.

هیچی دیگه؛

منم هاج و واج و حیران و اشک ریزان و غمگین و نالان،

سریع راه خونه رو در پیش گرفتم و به این روزِ بوقی، لعن و نفرین روانه کردم.

باز هم شادی، بر لبش قفلِ سکوتی سخت
2738

من خانوادم ازم دورن هیچ کس رو‌ندارم تو این شهر،وگرنه الان غروب دلگیر جمعه یا خونه یکی از خواهرام بودم یا خونه مامانم،حالا شما بگین چرا تنهایین؟چرا تو‌نی نی سایت؟

دخترم پناه منه،پسرم آرامشم،همسرم تکیه گاهم....👨‍👩‍👧‍👦
من یه خاطره میگم؛ یه روز صبح پسرمو بردم مهد، تو راه برگشت 2 تا دختر ۱۴_۱۵ ساله از جلوم داشتن را ...

خخخخخ😂😂😂😂😂

💗میشه یه صلوات بفرستید که تیکرم واقعی بشه💗
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز