با فرد مورد علاقم
بعد از یک هفته زنگش زدم پیش دوستش بود ۵۰ ثانیه حرف زد بعدم گفت دوست دارم (همیشه آخر مکالمه هامون میگه) منم گفتم آره مشخصه اونم قطع کرد چون واقعا بهم برخورد بعد از اینهمه روز زنگ زدم این برخورد رو بکنه
نیم ساعت بعدش یه عالمه زنگ زدم رد داد
پیام دادم ک چرا جواب نمیدی میشه اگه خواستی رابطه رو تموم کنی مثل یه ادم بالغ نه بچه بهم بگی که الهه خسته شدم الهه میخوام تمومش کنم بهتر از اینهمه تحقیر شدنه منم آدمم
اونم جواب داد زنگ بزن
زنگ ک زدم گفت حتما کار داشتم ک جواب ندادم تو گفتی آره میدونم در جواب دوست دارم ،بعدش پشت سر هم زنگ میزنی گفتم حتما کارت داشتم گفت حالا بگو کارتو گفتم اگه خواستی رابطمون رو تموم کنی بهم بگو اونم گفت رابطه خوبه اونم درحد روزی یبار زنگ (چون بعضی وقتا چند بار زنگ میزدم) منم گفتم آهاا
بعد گفت والا تو هروقت زنگ زدی من هرجا بودم جوابتو دادم
منم کاملا برداشت کردم ک با منت حرف میزنه گفت میخوام برم دوستم اومده دنبآلم گفتم باشه برو ولی من اینو فهمیدم ک اگه بگن الهه داره میمیره و دوستت بگه بریم شمال با دوستت میری شمال گفت آره الان همه جیزو بهم ربط بده کلا تو درست میگی من هیچ اراده ای از خودم ندارم
بعدم خدافظی کرد
اینکه گفتم رابطه رو تموم کنی برا پارسال بود که بی حرف رفت و جوابمو دیگ نداد
برا همین اینارو بهش گفتم