از وقتی ازدواج کردم شوهرم کلا نمیذاره برم سرکار،
اگه عاشقش نبودم شاید الان ترکش کرده بودم، از بس تو خونم شب تا صبح بیدارم و صبح تا شب خواب.
اگه خودش خونه باشه همون روز با هم میریم بیرون اگه نه که منم باید تو خونه بمونم.
بعضی وقتا بهش حق میدم تا میری بیرون و یه جای شلوغ اینقدر دستمالیت میکنن بعضی از مردا ک حالت از خودتم به هم میخوره.
الانم ک حاملم بدتر اصلا نمیتونم برم بیرون.
این چه زندگیه واقعا