2726
عنوان

اولین قرارتون رو یادتون میاد؟؟ با کی و کجا بود؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1338 بازدید | 163 پست

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

بعد بغل و اینا چی؟؟ ببخشیدا می پرسم چون واقعا به راهنمایی احتیاج دارم. 

البته اینم بگم چون منو واقعا میخاست بهش اجازه ی اینکارارو دادم 

سر یه هفته خواهرو مادرشو فرستاد خونه مون برا اجازه ی خاستگاری

روز اول دست ندادم ، گفتم بدم اومده بودازمردای اطرافم .فکرمیکردم همشون هرزه هستن. شب که ازهم جداشدیم ...



اینم دوس دختر زیاد داشته با این پلنگا هم دوس بوده ولی خب میگفت این دخترا هزار تا سکه هم مهرم کنند نمی رم بگیرمشون. 

میدونی این پسره خیلی خیلی خوشگل و خوش تیپ بود خودشم میدونه امکان نداره کسی اونو نپسنده

2728
نه دیگه. دیشب گفت نیاز طبیعی آدمه. بعد منم گفتم من نمی تونم نیازات رو رفع کنم. بعد گفت باشه اصلا راب ...


چه زود براش بریدی و دوختی.

ازکجا معلوم چندوقت بعد اون بهت وابسته نمیشد؟خودش پیشقدم نمیشد واسه ازدواج

مثل شوهرمن.اصلا نیتش ازدواج نبود ولی به واسطهه گفته بود خیلی ازش خوشم اومد خسته شدم ازتنهایی و دخترای مزخرف که واسه پول وماشین میان سراغ آدم. میخام هماهنگ کنم برم خواستگاریش که البته واسطه بمن نگفته بود.

چندروز بعداز اولین قرار تولدمن بودرفتیم باهم بیرون ناهار، بهم گفت میای بریم خواهرم توروببینه.منم فکرکردم منظور بدی داره با عصبانیت گفتم که چی بشه؟ گفت نه زنگ میزنم بیاد ببینتت توماشین.(میخام بگم ببین چقدرذهن من ترسیده و خراب شده بودبه مردا) -بااکراه قبول کردم که خواهرش اومد دید.فرداش زنگ زد ازمامانم اجازه گرفتن بیان و..............

اره داشتیم  بعد یه هفته از اشناییمون میخاست دستمو بگیره نذاشتم یه هفته طول کشید هی اصرارمیکرد ...



خب من بهش گفتم هیچی نباشه بینمون. بیچاره گفت اصلا بخاطر تو رابطه فیزیکی هم نداشته باشیم. باب من گفتم نه چون تو میخوای نمی تونی تحمل کنی کات کنیم بهتره. خیلی گند زدم نه؟؟؟

چه زود براش بریدی و دوختی. ازکجا معلوم چندوقت بعد اون بهت وابسته نمیشد؟خودش پیشقدم نمیشد واسه ازدوا ...


خب آخه من بخاطر خودم بریدم و دوختم. ترسیدم بهش وابسته شم بعد ازم چیزایی بخواد که من اهلش نیستم اوکی بدم بعد رابطمون کات شه.

بعد افسردگیش می مونه واسه من

35 سالشه. سه سال از من بزرگتره. من همیشه آرزو داشتم با یه مرد تیرماهی متولد 63 ازدواج کنم. این همووو ...


خب بچه هم نیست که نفهمه اگه تو میگی حد ومرز ، پس میتونه واردش بشه.

من میگم یه مدت باهاش باش و توی این مدت دوستی سعی کن وابسته نشی ولی وابستش کنی.چجوری؟

هربارکه میری باهاش بیرون آراسته و شیک بری ولی نجابت یادت نره.

هرکاری میکنه که عصبی میشی ، بروز نده که فردا نگه اخلاقت بده وفلان. باآرامش باهاش رفتارکن

هربارکه بیرون میری شاد برخورد کن ، بگو بخند چیزای خوب سفارش بده 

هربارازخانوادش گفت نظرمنفی نده ، تیکه کلامت چه خوب، چه عالی، آفرین وکلی کلمه های مثبت باشه.

شوهرم روزی که میخاست خواهرش منو ببینه قبل اینکه برسه خواهرش،بهم گفت دوست دارم همون لبخند همیشگیت رولبت باشه تا اون میاد.

با شوهرم که اون زمان دوست بودیم

توی کافه فنجون خیابون دانشگاه زاهدان.

کیلومترها اومده بود برای دیدنم 

مشاور تغذیه هستم. (رژیم درمانی چاقی، لاغری، رشد و تناسب قد و وزن کودکان، بیماری های مزمن مثل دیابت، قلبی و ... انجام می شود)
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730