2733
2734
عنوان

اولین قرارتون رو یادتون میاد؟؟ با کی و کجا بود؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1340 بازدید | 163 پست

با همسرم 

ده تا قرار اول برای کار بود ولی اولین قراری که بهم گفت منو میخواد 17 آذر بود یه بلوز  مشکی پوشیده بودم روش یه مانتو دودی جلو باز یه شال مشکی رژ زرشکی زده بودم و یه کیف جمع و جور دستی همراهم بود با کفش پاشنه بلند رفتیم پارک آب و آتش صحبت های کاری بعدش هم رفتیم یه رستوران ایتالیایی صحبت های غیر کاری😂😂 من پیتزا گوشت و قارچ خوردم شوهرم پپرونی هر دقیقه اش یادمه 

آخی یادش بخیر

وقتی تو رفته باشی... ناقص میماند زندگی.  بعد از تو تا همیشه این قصه ناتمام است💔


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
من قرار نذاشتم میپیچوندم بره پی کارش از تو سایت دانشگاه برنامه کلاسیمو دید سوپرایزم کرد😑 من اینجور ...


عزیزم ببخشید شما که باهم دوست بودین باهم رابطه ... در حد کم هم نداشتین؟؟ آخه الان انگار نمیشه بدون اون قضیه وارد رابطه شد

عزیزم ببخشید شما که باهم دوست بودین باهم رابطه ... در حد کم هم نداشتین؟؟ آخه الان انگار نمیشه بدون ا ...

به هیچ وجه😅انقدر جدی بودم و دنبال راهی برای کات کردن که جرات بیانشم نداشت

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....
2738
واچرا؟؟؟؟؟  قصدش چیزدیگه ای بود؟



نه اینکه قصدش بد یاشه ولی خب می گفت دوس دارم بغلت کنمو این حرفا

خیلی خوشگل خوش تیپ بود واقعا به دلم نشیت. اونم از من خوشش اومده بود اینو خوب حس می کردم

دوم آذر سال ۸۱

ساعت ۱۱قرار داشتیم 

ی مانتوی خردلی پوشیدم با پلیور نارنجی 


میدون ونک قرار داشتیم 

اون اون سرما تا پارک ساعی پیاده رفتیم 

اولش رفتیم شیر کاکائو داغ خوردیم 

من همش ترس داشتم 

برگشتنی با موتور داداشش منو تا محله مون اورد 

ک پیاده شدنی  نمیدونم پسر عمه ی نخاله چجوری دیده بود

غروب زنگ زد تهدیدم کرد 

گفت ب داداشت میخام بگم 😭😭😭

ینی زهر مارم کرد تمام شبو گریه کردم نتونستم ب اون روز قشنگمون بیشتر فک کنم

به هیچ وجه😅انقدر جدی بودم و دنبال راهی برای کات کردن که جرات بیانشم نداشت



خب الان چیکار کن به نظرت. من خیلی ازش خوشم اومده از دیشب حالم بده. اونم میگه مگه میشه کسیو دوس داشت و بغلش نکرد. از یه طرفم خب حق داره دیگه. نظرتو بگو

من 16 سالم بود....ابان بود....هوا ابری بود....بارون بود...


ساعت 12 تا یکو نیم قرار داشتم....

از شهر دیگه ای میومد....

پارک کنار مدرسه بود....از پشت دیدمش....

بلوز قهوه ای....شلوار کرمی....

گفت کیفتو بده ببرم.............

یه شاا و یه دسته گل برام کادو اورده بود....

رز صورتی آبی و قرمز.....

اونجا بود که اولین بار دستمو گرفت.....

انگشتیو که از کربلا برام خریده بود دستم کرد......

گشاد بود....در اومد از دستم..........................


هی....


خب الان چیکار کن به نظرت. من خیلی ازش خوشم اومده از دیشب حالم بده. اونم میگه مگه میشه کسیو دوس داشت ...

من مخالف این کارم

بنظر من پسری که بخادت رابطه که هیچ هر بلایی هم سرش بیاری پا پس نمیکشه

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....

من خودم سرقرار زیاد میرفتم از اکثرا هم خوشم نمیومد.رفتاراشون خیلی مورد پسندم نبود.

تنها قراری که بدلم نشست ، باهمسرم بود.

خیلی خوب بود.ازهمون اول حواسش بهم بود.هواموداشت.

یادش بخیر، سعادت آباد سوارم کرد رفتیم کن.ساعت 5 بعدازظهر آبانماه...نمیدونم باچه دل و عقلی باهاش رفتم کل مسیرآیت الکرسی میخوندم یه وقت منو ندزده تواین کوه وکمر.  کلی صحبت و...(اینم بگم اصلا قصدازدواجی نبودیم ) موقع برگشت برف شدید میومد.ساعت 8شده بودبابام هی زنگ میزد چرا نمیای، کجایی، منم الکی میگفتم سرکارم.سرمون  شلوغه.  

لباس فرم پوشیده بودم  

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز