یعنی غیر اینم داشتیم برای بعضی ها؟ اگه آره بگید کی و تعریف کنید چرا
لطفا اگر نظر من مخالف عقیده شماست بهم حمله نکنین. ریپلای نکنید.من فقط عقیده شخصی خودم رو مطرح کردم. جای هیچ دعوایی نیست. حوصله بحث باشما و تحمل بد لحنی یه عده تون رو اصلا ندارم. دوستتون دارم اما احترام براتون قائلم پس احترام قائل باشید. یادتون باشه شما با کلامتون فقط دارین سطح فرهنگ و ادب و شعور و تربیت خانوادگی خودتون رو میرسونین. باتشکر از همگی. راستی لایک ممنوع
داشتم اما زهرمارم نشد.چون زهرمارم نشد زهرمار اون شد خخخ
خخخ خداروشکر
لطفا اگر نظر من مخالف عقیده شماست بهم حمله نکنین. ریپلای نکنید.من فقط عقیده شخصی خودم رو مطرح کردم. جای هیچ دعوایی نیست. حوصله بحث باشما و تحمل بد لحنی یه عده تون رو اصلا ندارم. دوستتون دارم اما احترام براتون قائلم پس احترام قائل باشید. یادتون باشه شما با کلامتون فقط دارین سطح فرهنگ و ادب و شعور و تربیت خانوادگی خودتون رو میرسونین. باتشکر از همگی. راستی لایک ممنوع
خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست خدا، خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد فی الواقع خداوند اند لطافت،اند بخشش،اند بیخیال شدن،اند چشم پوشی و اند رفاقت است رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت میدهد.اگر آدمها مرام داشته باشند هیچوقت دزدی نمیکنند،ولی متاسفانه بعضا آدمها تک خوری می کنند و این بد روزگار است.بایستی ما یه فکری به حال اهلی شدن آدمها بکنیم،اهلی کردن یعنی ...اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن.و این تنها راه رسیدن به خداست که بسیارم مهم است.
والا ما حجله نداشتیم..چون همه فامیل تو خونه مادرشوهرم خوابیدن خونه خودمونم یه شهر دیگه بود..
فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
لطفا اگر نظر من مخالف عقیده شماست بهم حمله نکنین. ریپلای نکنید.من فقط عقیده شخصی خودم رو مطرح کردم. جای هیچ دعوایی نیست. حوصله بحث باشما و تحمل بد لحنی یه عده تون رو اصلا ندارم. دوستتون دارم اما احترام براتون قائلم پس احترام قائل باشید. یادتون باشه شما با کلامتون فقط دارین سطح فرهنگ و ادب و شعور و تربیت خانوادگی خودتون رو میرسونین. باتشکر از همگی. راستی لایک ممنوع