سلام
خوبی داداشی؟
داداش من دلتنگما فدات بشم ازت بیخبرم ۱۰ماه و دو روزه ندیدمت نمیدونم کجا بنویسم که بخونی که بدونی حسمو ....دلتنگم مهدی دلتنگ روزای خوبمون یادته بهم میگفتی دماغت کجه و میخندیدی و میذاشتی ی ساعت ب ایینه خیره بشم یادته میگفتی دوستت دم دره و سرکارم میذاشتی دلم تنگه عشق اجیت یادته چقد باهم دعوا میکردیم😭 یادمه کوچیک بودی مثه عروسک بودی همیشه لباس خوشکل تنت میکردم همسایه ها میخواستن بدوزدنت
همیشه مامانی میگف مهدی بعد ک ریشاش در بیاد ریشاش بور میشه خوشکل میشه چقد دوس داشتم ریشاتو ببینم چقد دلم میخواس ببینم قدت تا کی بلند میشه قبل رفتنت قدت از منو داداشمون بلندتر شده بود راستی میگفتی کی باردار میشی میخوام بهت بگم از وقتی رفتی دیگه ای اون ذوق قبلی رو برا بچه ندارم چون همیشه میگفتم بچه دار ک بشم مهدی چ داییی بشه واسشون بغلشون کنه بازیشون بده اما الان دایی مهدی نیس میخوام دنیا نباشه .....
چقد مهربون بودی چقد با وفا بودی عزیزم نرفتم چند وقته خونه مامان اینا یادته یه اژانس میگرفتی می اومدی دنبالم یادته اصرار میکردی امشب بمون نرو خیلی وقته دیگه کسی اصرارم نکرده بمونم
مهدددددی این حق خواهر برادری نیس تا کی نباشی هااا تا کی تا کی من دلم میخوادت بفهم بیا تو خوابم لا اقل تورو جون عزیزت فراموشم نکن با نیومدنت عذابم میدی فک نکن نیای فراموش میشی بهت گفتم سیبیلات دیگه سبز شد بزنشون زدی اما من ندیدمت اما وقتی اومدم برا خدافظی وقتی اون لباس سفیدا تنت بود دیدم که پشت لبتو زده بودی اما....
اما وقتش نبود تبریک بگم چون میگفتن زود باشین برا بار اخر ببینینش و برین بیرون منم فقط پاتو بوسیدم با لپت راستی خیلی سرد بودی .....
آخخخخ چقد دلم واسه بوت تنگ شده واسه بغلت و حرفای خوشکلت اونجا بهت گفتم ببخشید مهدی اگه یه روز اذیتت کردم احساس کردم میشنوی و جواب دادی ولی من نمیتونستم صداتو بشنوم همش یه خواب بود من تو شوک بودم کاش زمان ب عقب برگرده بخدا برات خواهری میکردم خاک پاتم داداشم کاش اون روز نحس تو غسالخونه ی لعنتی بغلت میکردم اینقد بغلت میکردم که یا من تنم مثه تو یخ میکرد یا تو گرم میشدی حالا بگذریم از این حرفا تو کی میای بیا بهت نیاز دارم بسه دیگه خستم شد بیا
