2726
عنوان

خیلی مسخرس اما به خاطر یه خاطره تلخ

| مشاهده متن کامل بحث + 1200 بازدید | 103 پست
چون تو عقد کلفتیشو نکردم بخدا اگه تعریف کنم میگی مگه اون کلفت می خواسته

مكه اجازه ميدن دختراي خودشون تو خونه شوهر كلفتي كنن غلط كردن زن بسرش شدي نه زن اون كه به هرسازش يجور برقصي بي خيال شو به امروزت فكر كن و به خودت وشوهرت وثمره عشقتون

ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگیست.(حسین پناهی)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخ  خوب اینم منم شدم.....مادرشوهرم تا شب قبل عروسیم  خوشحال خندون یهو تو عروسی  رید ب ...

باز خوبه تونستی خودتو کنترل کنی من یه لحظه عصبانی شدم ومهمونا فهمیدن و من هنوزم هنوز میگم چزا خودمو کنترل نکردم

خدا از مادرشوهرامون نگذره.من مثل شما اصلا حتی خواهرشوهرام نیومدن

خداروشکر
من خجالت میکشم تو اینه باخودم حرف بزنم

من بعضي وقتا ميرم جلو آينه ادا درميارم شكلك اينا خودمو زشت ميكنم بعد خود به خود ميخندم مثل ديوونه ها😂😂😂😂😂

ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگیست.(حسین پناهی)
2728

عزیزم گذشته من پر از خاطره های تلخه که اگه بخام بهشون فکر کنم نابود میشم. قبلا خیلی گرفتار گذشته بودم در حدی که میشد از شدت غصه خوردن یک طرف بدنم کاملا فلج میشد ۸ ماه می افتادم تو رختخواب. بعد از ۵ سال مریضی و غصه و ناراحتی یه روز به خودم اومدم دیدم این کار من به جز خودم به هیچ کس دیگه ای ضربه نمیزنه. فقط خودم دارم داغون میشم. جوونیم داره بخاطر خواهر شوهر و مادر شوهرم هدر میره. موهام داره سفید میشه. قطعا اونا با دیدن حال و روزم خوشحال میشن. تصمیم گرفتم گذشتمو بذارم توی یه اتاق توی ذهنم در و هم روش قفل کنم کلیدشم بندازم دور. اصلا بهش فکر نمیکنم دیگه. هر وقت چیزی بخاد یادم بیاد به خودم میگم گور باباشون ولش کن. خودمو عشق است. پا میشم یه آهنگ شاد میذارم همون لحظه یکم میرقصم یادم میره. هر کی ام منو میبینه میگه خوش به حالش با این همه اتفاق که براش افتاده عجب روحیه ای داره. ببخش طولانی شد

   خرم آن روز کزین منزل ویران بروم. راحت جان طلبم وز پی جانان بروم   

مادرشوهر منم میخاست عروسیمو خراب کنه  هرکاری کرد من لبخند زدم تو دلم داشتم منفجر میشدماااا...عروسی تموم شد   گفتم داغ خودمو پسرتو رو دلت میزارم کثافطططط....شوهرم گفت من یه عمر بهشون خدمت کردم انتطار ۱ساعت احترام داشتم  ولی نداشتن..تازشم   رفتم فیلم عروسیمو گرفتم از اول فیلم تا تقریبا اخراش خوا۶ر شوهرو مادر شوهرمو دخترای خواهرش وسطن میرقصن....منم نامردی نکردم  فیلمو بردم دوباره گفتم پاک کن هرجا ک این ۶ننفر هستن پاک کن......‌شوهرم گفت نکن زشته میبینن....گفتم یشب ریدن تو اعصابم نمیخام با هربار دیدن  فیلم یاد شاهکارشون بیوفتم....بعدم گفتمم  حتی بمیرمم نه فیلم نه عکسمو نشونشون نمیدم......

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔
خدا رحمتشون کنه من ک داشتم هیچچچچ کاری نکردن....حداقل دلم میخاست یکی بم بگه قشنگ شدی یا زشت شدی....ه ...

عزیززززم.چقد بده ادم از شب عروسیش خاطره بد داشته باشه

خداروشکر
باز خوبه تونستی خودتو کنترل کنی من یه لحظه عصبانی شدم ومهمونا فهمیدن و من هنوزم هنوز میگم چزا خودمو ...

جهنم ک‌نیومدن   والا.....بعدها ت  نلفنی ک ب پدرشوهرم کردم و با گریه گفتم بهش....بابا عب نداره نیومدی حتما دلت نخواسته   ولی کاش دخترتو زنتم مرد بودی نمیزاشتی بیان.....ینی یجوراییی تخمم نیستین     قوی باش    ادای قوی بودن و دربیار 

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔
بي خيال شو عزيزم من بي محلي نداشتم از طرف خودم يه مشكلي بود كه اونموقع برام مهم نبود ولي بعد عروسي ك ...

خیلی حرفت آرومم کرد 

کاش حرف مردم برام مهم نبود

خداروشکر
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز