دید چهار تا برادر شوهر دارم وهیچکدوم حاضر نیست مستقل بشه وتو همون خونه پدریشون که هرکدوم یه اتاق دارن زندگی کنن.
درحین نبودنشون تو خونه با جاریا گیسو گیس کشیه ودعوا (سرهرچیز الکی دعوا وجیغ وداد راه میندازن)
این آشنامون که خونشونوبه مستاجر میدادبه ما پیشتهاد داد که بریم خونشون زندگی کنیم بدون نه رهن نه پول اجاره فقط برای کمک به ما ورضای خدا. گفت کم کم پول جمع کنین خونه بخرین یا بسازین خونه رو پس بدین بهتون سخت نمیگیرم یاتحت فشار نمیزارمتون راحت باشین الان شش ساله که تو خونش زندگی میکنیم خدارو شکر هم خونه ساختیم تموم شد فقط آشپزخونش کابینت نداره ونه ظرفشوی شوهرم میگه الان ندارم بریم یه مدت توش بشینیم بعد کابینت میزارم به نظرتون به حرفش گوش کنم بریم یا یه مدت دیگه صبر کنم.میگه زشته آشناتون این همه سال تحمل کرد بدون پول تو خونش نشستیم زشته.
به نظرتون چیکار کنم