بچه خوبی بودم براشون و هستم
هیچوقت اذیتی براشون نبودم نه تو نوجوونی نه جوونی
کاری نکردم مایه آبروریزی بشم براشون
همیشه جزو ساگرد کمتازای شهر بودم و بهم افتخار کردن
تو ازدواجم نظر مثبت اونا اولویت من بود و خداراشکر باهم انتخای درستی داشتتیم
الانم با دوتا بچه و 35 سال سن ،امید مامان بابام هستم
تند تند بهشون سر میزنم ،دکتر میبرمشون ،تو کارا کمکشون میکنم ،مسافرت و گردش میریم باهم
خلاصه تنهاشون نمیزارم