2726

نمیدونم کسی مثل من هست یا نه ولی اگه هستین بگین دلم خوش باشه خودم تنها نیستم

وقتی یه چیزی تو دهنم میفته شب و روز تکرارش میکنن یا تو ذهنم تکرار میشه

مثلا چند وقت پیش بیسکو تارت با شکلات

قبلا

خاویار بادمجون چین چین کرده جور چین چین کرده جور خاویار بادمجون

الان هم این کارا کاره هوم کتههههه

وای دیگه دیوونه میشم

دیشب تو خواب دارم به دخترم شیر میدم یهو دیدم تو خواب و بیدار دارم برا خودم میخونم 

این کارا کار هوم کتههه

این کارا کاره همو کته😭😭😭😭😭😭

ما نسلی بودیم که پنجشنبه ها تعطیل نبودیم و میرفتیم مدرسه یعنی فقط یه جمعه رو داشتیم ولی همونم خیلی بهمون خوش میگذشت...یادمه پنجشنبه ها تا میرسیدم خونه مامانم میگفت بشین سریع تکالیف تو انجام بده تا بریم خونه عزیز منم تند تند کارامو میکردم و خسته و کوفته ولی سرشار از هیجان راهی میشدیم،همه اونجا بودن دایی هام خاله ها و دایی های مامانم که بچه هاشون همسن من بودن وای که چقدر با صفا بود.‌..کوچک و بزرگ همه با هم بازی میکردیم کسی سرش تو موبایل نبود.یک ساعت قبل خواب همه بچه ها میرفتیم رختخواب رو میریختیم و کلی کیف میکردیم بعدم که بغل به بغل جا پهن میکردیم و میرفتیم تو رختخواب ولی تا صبح بیدار بودیم و حرف میزدیم صبحم با بوی تازه نون بربری بیدار میشدیم یادش بخیر چه سفره ای پهن میکردیم از این سر سالن تا اون سر بعد میرفتیم تا ظهر بازی اکثرا نهار آش رشته یا آبگوشت داشتیم وااااای چه عطر و بویی داشت...یکی از دایی های مامانم تنبک میزد پسر خاله مامانم سنتور بقیه هم که همه ماشاالله خواننده برنامه بعد ظهرامون بزن و بکوب و بخون بود هر کی برا دل خودش یه آهنگ و شروع میکرد و بقیه هم همراهیش میکردن...گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم‌‌...😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢   چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده😔😔😔😔😔😔😔😔😔 
😂😂😂😂😂😂😂

گریه داره😣😣

ما نسلی بودیم که پنجشنبه ها تعطیل نبودیم و میرفتیم مدرسه یعنی فقط یه جمعه رو داشتیم ولی همونم خیلی بهمون خوش میگذشت...یادمه پنجشنبه ها تا میرسیدم خونه مامانم میگفت بشین سریع تکالیف تو انجام بده تا بریم خونه عزیز منم تند تند کارامو میکردم و خسته و کوفته ولی سرشار از هیجان راهی میشدیم،همه اونجا بودن دایی هام خاله ها و دایی های مامانم که بچه هاشون همسن من بودن وای که چقدر با صفا بود.‌..کوچک و بزرگ همه با هم بازی میکردیم کسی سرش تو موبایل نبود.یک ساعت قبل خواب همه بچه ها میرفتیم رختخواب رو میریختیم و کلی کیف میکردیم بعدم که بغل به بغل جا پهن میکردیم و میرفتیم تو رختخواب ولی تا صبح بیدار بودیم و حرف میزدیم صبحم با بوی تازه نون بربری بیدار میشدیم یادش بخیر چه سفره ای پهن میکردیم از این سر سالن تا اون سر بعد میرفتیم تا ظهر بازی اکثرا نهار آش رشته یا آبگوشت داشتیم وااااای چه عطر و بویی داشت...یکی از دایی های مامانم تنبک میزد پسر خاله مامانم سنتور بقیه هم که همه ماشاالله خواننده برنامه بعد ظهرامون بزن و بکوب و بخون بود هر کی برا دل خودش یه آهنگ و شروع میکرد و بقیه هم همراهیش میکردن...گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم‌‌...😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢   چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده😔😔😔😔😔😔😔😔😔 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

واای منممممم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

❤شروع چالش لاغری تا عید بامداد خمار از ۸ دی ۹۸❤ وزن اولیه : ۱۲۰ ❤ وزن هدف تا عید : ۱۱۰ ❤ هدف بعدی  : ۹۰💪 ❤ هدف بعدش : ۷۰💪💪 ❤ هدف نهایی : ۵۰ 💪💪💪❤  من میتونم 

من حدودا یه ماهی میشد یه کتاب که قبلا خونده بودم تو ذهنم بود ولی اسم رمان و نویسنده ش یادم نبود😐 انقدر شب و روز بهش فکر کردم تا یادم اومد

عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش                                 هوشم ببر زمانی، تا کی غم زمانه                                                 
واای منممممم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ببخشید عکس پروفایل تون رو از کجا برداشتید؟ منم میخوام اینجوری پیدا نمیکنم ولی

هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، چون گدایست که حاجت ز گدا می طلبد . با خدا باش ، پادشاهی کن ، بی خدا باش ، هر چه خواهی کن ...
من حدودا یه ماهی میشد یه کتاب که قبلا خونده بودم تو ذهنم بود ولی اسم رمان و نویسنده ش یادم نبود😐 ان ...

واااااای این مشکلم دارم یهو نصفه شبی یاد یه فیلم یا یه تیکه از یه آهنگ میفتم

که اسمش یادم نیست یعنی تا صبح با خودم کلنجار میرم تا آخر زنگ بزنم از یکی بپرسم البته اگه از گوگل هم به نتیجه نرسم

ما نسلی بودیم که پنجشنبه ها تعطیل نبودیم و میرفتیم مدرسه یعنی فقط یه جمعه رو داشتیم ولی همونم خیلی بهمون خوش میگذشت...یادمه پنجشنبه ها تا میرسیدم خونه مامانم میگفت بشین سریع تکالیف تو انجام بده تا بریم خونه عزیز منم تند تند کارامو میکردم و خسته و کوفته ولی سرشار از هیجان راهی میشدیم،همه اونجا بودن دایی هام خاله ها و دایی های مامانم که بچه هاشون همسن من بودن وای که چقدر با صفا بود.‌..کوچک و بزرگ همه با هم بازی میکردیم کسی سرش تو موبایل نبود.یک ساعت قبل خواب همه بچه ها میرفتیم رختخواب رو میریختیم و کلی کیف میکردیم بعدم که بغل به بغل جا پهن میکردیم و میرفتیم تو رختخواب ولی تا صبح بیدار بودیم و حرف میزدیم صبحم با بوی تازه نون بربری بیدار میشدیم یادش بخیر چه سفره ای پهن میکردیم از این سر سالن تا اون سر بعد میرفتیم تا ظهر بازی اکثرا نهار آش رشته یا آبگوشت داشتیم وااااای چه عطر و بویی داشت...یکی از دایی های مامانم تنبک میزد پسر خاله مامانم سنتور بقیه هم که همه ماشاالله خواننده برنامه بعد ظهرامون بزن و بکوب و بخون بود هر کی برا دل خودش یه آهنگ و شروع میکرد و بقیه هم همراهیش میکردن...گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم‌‌...😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢   چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده😔😔😔😔😔😔😔😔😔 
من حدودا یه ماهی میشد یه کتاب که قبلا خونده بودم تو ذهنم بود ولی اسم رمان و نویسنده ش یادم نبود😐 ان ...

من اینجوریم اونقد با خودم از اول مرور میکنم تا یآدم بیاد مغزم درد میگیره

مامان2عدد شیطون بلام😍👬
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز