عاقا دانشگاه ما یه نیمکت فلزی سه نفره داشت ازینا که یه دونه پایه وسطش داره . عاقا این لق شده بود و خراب بود و یه حالت الاکلنگی پیدا کرده بود . منم نمیدونستم این خرابه رفتم گوشه اونطرف نشستم دیدم عه صندلیه اندازه دو سه سانت رفت پایین ولی دیدم ضایس تندی بلند شم ، گفتم دو دقیقه میشینم و بعد پامیشم . بعدش دیگه مشغول گوشیم شدم . لازم به ذکره من خیلللللی لاغر و کوچولو ام
سرم تو گوشیم بود یهو یه پسره اندازه دکل برق با دو متر طول و یه متر عرض زرتی نشست اون طرف صندلی ، یعنی دقیقااااا عین یه کتلت به هوا پرتاب شدم . کلللل دانشگاه رفت رو هوا ، تا یه هفته به جد و آباد خودم و صندلی و پسره و علم و دانش فحش میدادم