سلام دوستان.شبتون بخیر.راستش من همیشه یه معضلی داشتم.اونم اینکه تو یه خانواده تماما تحصیلکرده و شاغل بزرگ شدم بطوریکه افت میدونن حتی فقط لیسانس و کارنکردن بیدون خونه رو! اما مسئله ای که هست من همیشه از کار بیرون خونه بدم میومده.نه بخاطر تنبلی که من کارای هنری و ایمجور چیزارو خیلی دوست دارم و پیگیرم همچنین من معتقدم زن باید تا حد زیادی به خودش متکی باشه.البته این بحث طرز فکره!از اینکه بگذریم! بااینکه اصلا علاقه به درس خوندن نداشتم اما درس خوندم.به زور با یه رتبه عالی یه دانشگاه وورشته عالی.اما خب چون تحت فشار خوندم کلا از وقتی که گذاشتم پشیمونم.از اینم که بگذریم من الان با دوتا معضل روبه روام که ممنون میشم کسی تجربه داره راهنمایی کنه! من چطور به خانوادم بفهمونم که به هیچ وجه قصد اشتغال ندارم وواینقدر پاپی نباشن! از طرفی به پسرایی که به طمع یه خانواده تحصیلکرده و اینکه من حتما سرکار میرم چطور حالی کنم قصدی به هیچ وجه برای اشتغال ندارم اصلا چکار کنم همه بفهمن من نمیخوام کار کنم و این ندل خواستگارایی که زن کارمند میخوان سراغم نیان! ممنون میشم کمکم کنید!
منم مثه توام
دلایل خودمم دارم
خونوادمم نازمو میخرن حتی نمیذارن کار خونه کنم
میگم بذا هر کی منو همینجوری میخاد بیاد جلو
به خواستگارات دقیقا بفهمون اهل کار بیرون از خونه نیستی
به اهل خونه هم تصمیمت رو اعلام کن.البته ان شا الله تحصیلاتشون کمک کنه خوب این مسئله رو درک کنن
رک‌و راست بشین بگو اینده منِ زندگی منِ تصمبم من اینه
دیگه بچه نیستم که برام تصمیم بگیرید
تمام
عزیزم بالیسانس الان خیلی کار نیست برات ولی خاستگارها رو که علنی بهشون بگو یا اول بذار نظر خودشون رو بدن خیلی از مردها زن شاغل نمیخوان کلا راحت باش و به همه ایده هات رو رک و پوست کنده بگو
منم تو شرایط تو هستم ولی متاهلم شوهرم هی زنای شاغلو مثال میزنه اصلا به روی خودم نمیارم بهشم گفتم با این دید اگه زن گرفتی زدی به کاهدون میخواستی چشماتو وا کنی ببینی من سر کار نمیرم
خیلی رک و راست خواستتو بیان کن و بگو. شاید،بحث کنن اما بالاخره میفهمن تو خواسته هات فرص دارن
به خانواده و خواستگارت رک حرفتو بزن مثل من به شوهرم قبل ازدواج گفتم اهل کارکردن نیستم اگرهم کارکنم درآمدم مال خودمه الانم خانوادم میگن که چرا اینهمه هزینه کردی ارشد خوندی کار نمیکنی بهشون میگم به شما ربطی نداره شماها که خرج منو نمیدین دوست ندارم کار کنم
منم علاقه ای به درس خوندن نداشتم ولی عاشق نقاشی بودم علاقه ای به کارکردن هم ندارم هم تنبلم هم دوست ندارم با جامعه در ارتباط باشم چون شخصیت مضطربی دارم دوست دارم تنها و دور از آدمها باشم الانم موسیقی کار میکنم و طراحی و آبرنگ عاشق کارهای دست ساز و هنری ام عاشق بوی رنگ روغنم بوی چوب سفال گل و گیاه
ارسال نظر شما
