2737
2734
عنوان

خیلی حرص خوردم

466 بازدید | 52 پست

من و خواهرشوهرم عروسیمون سه هفته فاصلش بود. عروسی من زودتر بود. مادرشوهرم عروسی من نه درست و حسابی به خودش رسیده بود نه لباس درست حسابی پوشیده بود نه ارایشگاهی رفته بود. تازه برا من قیافه هم میگرفت و چشم غره میرفت از جلوی من رد میشد. ولی عروسی خواهر شوهرم که شد رفتم دیدم ارایشگاه رفته موهاشو درست کرده لباس خوب پوشیده خنده از رو لبش نمیرفت اصلا. عروسی ما من یه لبخند رو لبش ندیدم . در حدی که من فکر میکردم کلا بلد نیست بخنده . ولی عروسی دخترش گل از گلش چنان شکفته بود. بعدشم همش انگار میخواست منو خر کنه هی چند بار اومد خودشو بچسبونه به من جلو فک و فامیلش من اهمیت ندادم بهش. چون واقعا دلم از دستش شکسته


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

خیلی بده واقعا آون عروسی تو نبود که فقط عروسی خیر سرش پسرشم بودا 

ندوست اینجور ادمارو😡

بی خیال گذشته دیه خودتو زیاد ناراحت نکن عروسیت به خودت خوش گذشته باشه کافیه مابقی تفرعاته

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730