توی محل کار من یک خانم هست که طلاق گرفته کاملا اتفاقی این خانوم عکس شوهر منو دید وگفت شوهر دوست فلانی نیست که فلان جا مغازه داره؟ گفتم آره دوست شوهرم چطور مگه؟ گفت من قبلاً با دوست شوهر که مغازه داره دوست بودم و شوهرت هم با دوست من که شوهر داره دوست بود
وی گفت این موضوع مال دو سال پیشه به شوهرم گفتم انکار کرد و گفت من نمی شناسمش اما میدونم که داره دروغ میگه و میشناسه چون که قبلاً سابقه خیانت داره آبروم پیش اون زن رفت بهش گفتم اینجا محل کار من به هیچکس خواهش می کنم چیزی نگو قول داد که به کسی چیزی نگه اما من مطمئن نیستم که حرفی نزنه خدا شوهر من و لعنت کنه که منو به این روز انداخته آب رو برای من هیچ جا نذاشته هرجا که می خوام برم باید استرس داشته باشم که کسی شوهر منو میشناسه یا نه خواهشاً نیای بگید طلاق چون این را به ذهن خودم هم میرسه ولی به دلایلی نمی شه من فقط باهاتون درد و دل کردم تا کمی آروم بشم لطفاً روی زخمم با حرفاتون نمک نپاشین😔😔😔