2703
2553

پسرم به شدت لجباز شده و جدی اخم میکنه بش دست میزنیم جدی میگه نتون نتون دست نتون یعنی نکن برا خودش میشینی یه گوشه حرف میزنه از باباش یاد گرفته منو بغل کنه میگه نازی نازی اگه باباش منو بغل کنه یا بوس موهای منو میکشه و باباشو تق میکنه😂😂😂 خیلی شیطونه مث باباش با تلفن حرف میزنه دستاشو تکون میده😙😙شما هم بگید 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720

من پسرم الان سه سالشه ولی دو سال و نیم که بود، وقتی صدای در کوچه میومد میدووووید به صاحبخونم از بالای پله ها می‌گفت حاج خانم میخوای کجا بری؟ کی برمیگردی؟ 😆

شده بود کلانتر محل 

 من یک مامان و همسر شاد، مهربون و خوش اندام هستم که میخوام دنیا رو مجبور کنم به کام من و همسر و پسرم بچرخه🧡🧡🧡خدایا متشکرم بابت همه چیز و دستم رو از الان به بعد، محکم‌تر بگیر و برو تا بریم😘😍😁
2714

پسر کوچیکه من ی سالشه پاک کن پسر،بزرگمو برمیداره میگم بیار بده من میاد وایمسته جلوم چشاشو گنده میکنه میگه جیز ینی منو میترسونه😂😂😂بزرگه هم خیلی شیطونه ولی یشتر حرص میده یا کوچیکه میره جاهای کوچولو پیدا میکنه قایم میشه بعد جیغ میزنه اینجا گیر کردم میرم درش میارم😂

 ۹۹/۹/۹  💖💖

دختر من چهارده ماهس مرتب دستشو میوشه به سرش میره در حموم میشینه میگه بریم حموم الکی قهر میکنه دستاشو میذاره رو چشماش ولی لای یکی از دستاشو باز میذاره ببینه ما چیکار میکنیم .گوشی  و برمیداره مثل من از این اتاق به اون اتاق با گوشی حرف میزنه .همش عروسکاشو بغل میکنه میگه ببریم دستشویی بشوریم جیش کردن .اگه گشنه باشه یا چیزی برای خوردن بخاد انگشتشو میبره تو دهنش صدای خوردن در میاره

مامان نازنین و جوونم فوت شده برای شادی روحش صلوات میفرستیدلم براش تنگ شده

چند شب پیش داشتم شام میخوردم پسر از آشپزخونه از باباش یه کم آب گرفته بود یکهو یخ کردم یواش آمده بود پشت سرم ریخت و ریخت توی لباسم.

دیشب میخواست بخوابه بهش میگم بگو مامان با جیغ و خنده ده بار گفت بابا.

یه شاخه بامبو داریم پدر زبون بسته رو در آورده بهش پیاز میده و دوغ 

روی میزها آب می ریزه بعد خودش دستمال می کشه و مثل کرم میزنه به صورتش.



و خدایی که همین نزدیکی ست. خدای آرام، شنوا، دانا، مهربان و بخشنده ی من دوستت دارم.......

پسر خواهرم تهران زندگی میکنن اومده بودن شیراز خونه بابام اینا یه حلزون نمیدونم از کجا پیدا کرده بود بعد این مرد قبرش کرده بود تو باغچه وقتی رفته بود تهران تلفنی به خاله کوچیکش تاکید میکرد ک برو سر قبر حلزونم 

تیکر منم یه روز واقعی میشه میدونم😍من زندگی سختی داشتم از بچگی،وقتی نامزد کردم وارد یه مرحله جدید از سختی زندگیم شدم چون فکر میکردم از چاله در اومدم افتادم تو چاه!چون فکر میکردم تو انتخابم اشتباه کردم ،اما اشتباه فکر میکردم نامزدم عاشقانه پای تمام بد خلقی هام ایستاد حتی حاضر شد خودشو بکشه تا من از دستش راحت شم!!! چون میگفت نمیتونم زنده باشم و‌تو مال من نباشی⁦❤️⁩تو حرم امام حسین (ع) از آقا خواستم که اگه با این مرد خوشبختم و اونم با من خوشبخته مهرشو بندازه به دلم و انداخت!!!ازدواج کردیم و سختیای زندگیم تموم شد الان خوشبخته خوشبختم فقط بچه میتونه خوشبختیمو کامل تر کنه ،حالا که تا اینجا اومدی و امضامو خوندی برای مامان شدنم صلوات میفرستی؟خیلی حیفه شوهرم بابا نشه 😔لطفا برامون دعا کن مامان بابا بشیم⁦❤️⁩
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز