از دستش خستم. دیگه کشش دخترمو ندارم. روانیم کرده
دوسال و هفت ماهشه. هرجا میبرمش اینقدر اذیت میکنه ک همه با زبون بی زبونی میگن دیگه نیا
امروز خونه مامان بزرگم بودیم. یه جانونی اورده بود کنار سفره دخترم همینطور بهش ور میرفت تا اون اهرمی ک برای چفت شدنشه بکنه و خراب کنه. مامان بزرگم گفت از کنار دستش بردار تا خراب نکرده اینو هم. برداشتم بردم تو آشپزخونه گذاشتم رو اپن. دخترم اومده دنبالم با جیغ و گریه ک چرا برداشتی و صندلی گذاشته زیر پاش ک بره برداره. داداشم رفته گرفتتش بزور بردتش بیرون. خودشا رو زمین میکشیده دخترم و اینقدر گریه کرده ک نفسش رفته تو سیاه شده و چقدر من تکون خوردم
یعنی از دستش خستم. همش میگم اصلا بچه دار نمیشدم. همه چیم حالیشه
الان دوباره بعد شام رفته هی با لگد میکوبیده تو سر مامان بزرگم. یا تلویزیون نگاه میکنیم میره وایمیسته جلو تلویزیون از لج.یا هی جیغ میزنه ک صدای تلویزیونو نشنویم. همه بمن میگن تو بد بارش اوردی. اخه من چیکار کنم