2726
عنوان

من ناز ترم یا خواهرم هم سنیم عکس

936 بازدید | 37 پست

خوب نی نی سایت و حل کردید پاکش کنن اینجارو چیکار میکنید

۴۵کیلو بودم خودمو رسوندم به ۵۹ هدفم ۶۴ه  قدم بلنده مشخص نمیشه اصلاکه انقدوزن دارم😂چند وقت پیش به ۶۰رسیده بودم که دیدم چربی دورران و شکم آوردم که کمشون کردم و حالا ۵۹م بدون چربی     میرم تا۶۴🥰

ها

فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

هن؟🤨

به نام خدا😶من ازدست مردا فرار کردم اومدم‌سایت زنونه واسه چییی درخواست دوستی میدی مردحسابی؟🤢نکن حاجی نکننننن..شرمت باد💨✋✋✋میپرسین چرا ترشیده؟میگم که ی روز ازمامانم پرسیدم‌ننه واسم خواستگارنیومده گفت نهههه✌🤐داداشم داشت ردمیشد مث خرعر زد گفت هاااااارهااااارترشیده😶داشتم فحش میدادم بهش وهمزمان تونی نی سایت ثبتنام میکردم که از سوز وجودم یهو دیدم زدم ترشیده وتائیدشده😐حالا اگه یه ذره شعور داشته باشی کاربر عزیز ایتقدنمیپرسی و مسخره نمیکنی😏ترجیح میدم بترشم‌تا ازدواج کنم بیام اینجا بزنم توسرم😝😝

خواهرت

خدایا مارا به غصه های معمولی مان برگردان...به قسط های عقب افتاده ،ترافیک های طولانی،خیابان های شلوغ، دغدغه های زیاد،هدف های سخت،خستگی های مفرط...به همان روزها که همدیگر را قضاوت میکردیم وبه قضاوت های هم توجهی نمی کردیم.به همان روزها که دنیا اینقدر آلوده نبود،که آلوده بود وحاد نبود ،که آلوده  بود واز آلودگیش نمی مردیم...که دلواپس حال عزیزانمان  بودیم نه جانشان !ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریز پا نبود ،که میشد لابه لای همین مشکلات و دغدغه های ریز ودرشت،با خیالی آسوده فنجانی  برداشت ،چایی ریخت ...کنار پنجره ای ایستادودر کمال اطمینان و آرامش نفسی عمیق کشید .که می شد کسی را به آغوش کشید وآرام شد .میشد دستان کسی را گرفت وبدون هراس تمام شهر را قدم زد وغصه ها و درد ها را فراموش کرد .دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند ،یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم ...خودت حال زمین را خوب کن 

۴۵کیلو بودم خودمو رسوندم به ۵۹ هدفم ۶۴ه  قدم بلنده مشخص نمیشه اصلاکه انقدوزن دارم😂چند وقت پیش به ۶۰رسیده بودم که دیدم چربی دورران و شکم آوردم که کمشون کردم و حالا ۵۹م بدون چربی     میرم تا۶۴🥰

چیشد ینی

به نام خدا😶من ازدست مردا فرار کردم اومدم‌سایت زنونه واسه چییی درخواست دوستی میدی مردحسابی؟🤢نکن حاجی نکننننن..شرمت باد💨✋✋✋میپرسین چرا ترشیده؟میگم که ی روز ازمامانم پرسیدم‌ننه واسم خواستگارنیومده گفت نهههه✌🤐داداشم داشت ردمیشد مث خرعر زد گفت هاااااارهااااارترشیده😶داشتم فحش میدادم بهش وهمزمان تونی نی سایت ثبتنام میکردم که از سوز وجودم یهو دیدم زدم ترشیده وتائیدشده😐حالا اگه یه ذره شعور داشته باشی کاربر عزیز ایتقدنمیپرسی و مسخره نمیکنی😏ترجیح میدم بترشم‌تا ازدواج کنم بیام اینجا بزنم توسرم😝😝
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز