[12/5, 11:44 AM] s: پادشاهه خانه ی من خسته میشود اما خستگی در میکند ازما💗
غمگین و آزرده میشود در محیط خارج از قلمرواش اما جز لبخند چیزی به همراه ندارد.
آغوشش جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامشه بی حساب
نظیرش را در بخشندگی ندیده ام....
هرچه که دارد به معرض سخاوت میگذارد.
چه افتخاریست خدمت در جوار چنین گوهری.
چه برکتیست که خستگیش بامن به در میشود.
به خود میبالم که از وجود من لذت میبرد.
دستانم خالی است...چیزی برای عرضه ندارم.
اما تا آخرین شماره ی نفس ها قدر دانم.
قدر دانم که...
پادشاهه من
[12/5, 11:44 AM] s: 👑پادشاهه خانه ی من جایی همین نزدیکیها مشغول رنج است
کم میخوابد.
استراحتش کم است.
دستانه مردانه اش لطیف نیست اما حکمتش را نمیدانم که چرا آرامش بی پایان دارد؟