سلام ببخشید یادم رف بیام بگم دیشب چی شدععع
دیشب ۹/۴۰اومدن چایی اودم بعد چون دیر اومد زود میزم حاضر کردم حالا بماند که کلی مادر شوهر نق نق کرد که فرشت کثیف شده نمی دونم فلان کارو نکردی و.
۱۱خورده ایی بود که دیگه میزو جمع کردم ظرفارم خودم شستم دنبال تختم نرفتم خخخ اونام رفتن بخوابم که من شروع کردم به گریه نه واسه کار بی ادبی واسه ی اینکه اینهمه غر کرد مامانش گریم گرفت خلاصه موضوع رو کشوندم سمت کار بی ادبی که یک کاری کنه
اونم برخلاف تصوراتم کلی دعوام کرد که تو برای چی گوشاتو تیز می کنی حرف اونا رو بفهمی حرفم که می زدم جوگیر شده بود می گفت ساکتتت ساکتت هیس خلاصه دیشبو باگوش گیر گزروندم صبحم برای اولین بار خودشون لحافتو جمع کرده بودم گذاشته بودن تو ماشین صبم ساعت۱۰رفتن ولی