من رو به زور و خودزنی و.. مجبور به سقط کردن اونم دوبار.. یادمه صبح از خواب پاشدم فهمیدم باردارم رفتم کلاس دیدم یکی از همکلاسی هام شیرینی آورده نگو اونم فهمیده بارداره چقد همون روز شکستم ک نمبتونم حتی به کسی بگم البنه انتخاب خودم بود ادم بعضی وقتها نمیفهمه چ غلطی میکنه.. دقیقا هفته هامون یکی بود. امروز دختر اون بدنیا اومد و من با عکساش داغون شدم اگ بودش الان تو بغلم بود هی خدا نگزره ازش
خدایا یه نی نی تپل و سالم قسمت همه ارزومنداش بکن پسر کوچولوی منم واسم نگهدار😍😍😍خدایا گله دارم از زمینو زمانت از دلم که هر روز میشکنه و هیچ مرحمی براش پیدا نمیکنم دلم میسوزه واسه مادری که بادردو دلام موهاش سفید شده واسه پدری که هر روز به غماش اضافه میکنم خدایا کمکم کن واسم دعا کنین محتاج دعاهاتونم😢