۴ماه بعد عروسیم همسرم بدون رضایت من و بدون اینکه بهم بگه با وجود اینکه میدونس از لحاظ جسمی و روحی آمادگیه بچه دار شدن ندارم بار دارم کرد( فک نمیکرد جدی باشه شرایطم کلا خونسرده و اینکه کمی شکاکه میخواس مثلا مطمعا شه برا خودش میمونم) بار داریه خیلی بدی داشتم، درسو دانشگاهو ویارایی ک با هیچی کنترل نمیشد...تمام شد، الان دخترم ۶ماهشه، شرایط مالیمون از قبل بهتر شده( اونجوری ک من میخوام ن ولی بهتر از قبله) همه ی هدفو چیزایی ک میخواستم موقتا کنسل شده، تنگیه مجرام شدید شده اندامم کمی چاق شده و موهام ک حسابی بشون وابسطه بودم کوتاه شده.... درسم ک ترم اخر بودم و با زایمانم تداخل داشت افتاد عقب و بعد دانشگاه چارتو عوض کردو دو ترم افتادم عقب برا چت واحد،، تو دانشگاه کسیو نمیشنایم، باید بچمو ول کنم برم، حس میکنم از زندگیم لذت نبردم، بارها بهش گفته بودم ک برام مهمه ۵سال عشق و حال کنیمو پول جمع کنیم،، وقتی فهمیدم باردارم ک ۱ماهو نیمم بود، باورم نمیشد انگار خواب بودم، روانشناس رفتم حالم بهتر شد اما خوب نه، این احساس کینه ای ک به همسرم پیدا کردم اصلا تموم نمیشه، نمیدونم چی کار کنم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
چون امیدی دارم که زندگی محدود نیست و این قسمت از زندگی مثل دوران تو شکم مادر هس و گزریه امید به زندگی ابدی دارم اینجا که دیگه ارزش نداره بخاطرش دلهره داشته باشم غم بخورم