دوساله باهمیم بخاطرش بهترین خواستگارامو رد کردم از رابطمون ابجیام و ابجیش خبر داره فقط یبار حتی چن ماه ازش خبر نداشتم با هزارتا دروغ برگردوند منو ...از وقتی باهاشم یه روز خوش ندیدم از دستش همین چن ماه پیش بود که فهمیدم ماری جوانا میزنه با دوستاش عرق میخوره خودمو واسش تیکه پاره کردم ضجه زدم التماسش کردم که دیگه نکشه بخاطر ایندمون بخاطر زندگیمون قول داد نکشه دیگه تازگیایم فهمیدم تو سایتای شرط بندی بازی میکنه چن میلیون چن میلیون خرجش میکنه چون میدونه دوسش دارم هرغلطی بخواد داره میکنه دارم میسوزم از اینکه داره غرق میشه تو کثافت و هیچکار نمیتونم کنم هییییچی کم نداره از تیپ و پول و ... نمیدونم چرا خوشی زده زیرگلوش دارم دق میکنم از دستش