ببخشید میدونم خسته شدین ازبس انرژی منفی دادم از بس همش نوشتم دخترم دخترم.. ولی این دختر تنها دارایی منه.. الانم از دست دادنش برام از همیشه نزدیکتره.. امشب برام از هر شبی سخت تره چون گفتن فردا باباش بیاد رضایت بده برای تراک گلو.. من هر صحنه ای رو برا دخترم دیدم گفتم اشکال نداره فدای سرش ولی نمیتونم اجازه بدم گلوشو سوراخ کنن.. مگه بچه ها چقد جون دارن. 15 ماه تو بدترین شرایط زندگی کرد حالا نمیزارم اینکارم بکنن.. اگه میشد رضایت نداد غمی نداشتم ولی گفتن رضایتم ندین تا چند روز از پزشکی قانونی رضایت میگیریم... دلم آتیشه هرچی بخوام بگم قابل گفتن نیست.. منی که هیچوقت بالاسرش گریه نکرده بودم امروز کل اون یه ساعتو بالاسرش زار زدم التماسش کردم چشماشو وا کنه. داغونم خیلی میترسم ازاینکه چشامو وا کنم ببینم چه زود دیر شده.. وقتی بالاسر آلا بودم دکترش ب یه دکتر دیگه گفت این بچه اصن درگیری شدید مغزی داره و باید تراک کنیم گلوشو.. به همین راحتی.. خیلی غصه خوردم چون دخترم با تمام درگیریای مغزیش تمام امید و وجود منه........ الان یه خواهشی ازتون دارم اینکه اگر میشه یجوری پربازدید کنید همه ببینن یه دعاش کنن شاید یه نفر فقط یه نفر باشه که دعاش پیش خدا ردخور نداشته باشه.. شاید امشب منم دخترم چشاشو وا کنه....آرزومه منم مث مامان گلمهر چندسال بعد بیام از حال خوب دخترم بگم
خدا به هر حاجتی که دارید برسونتتون... خدایا همه ی مریضارو شفا بده اگر صلاحه دختر منم