دوستان هفته پیش عقد دوست صمیمیم بود و اینا سه سال هم با ه م دوست بودن...دوبار تاریخ عقدش از طرف خانواده پسره بهم خورد یبار بخاطر عدم امادگی خانواده پسر یبار بخاطر تظاهرات اخیر..تا اینکه بالاخره عقد کردن....قرار مهریه شون از قبل 1100 تا سکه بود و همه هم موافق بودن از خانواده پسر و دختر منظورمه..تا اینکه روز عقد مادر داماد اروم به محضردار میگه 1000تا عندالاستتاعه بنویس 100تا شو عندالامطالبه...یعنی دوستمو تو عمل انجام شده گذاشتن .دوستم میگه وقتی شنیدم مغزم سوت کشید که چطور یواشکی و بیهماهنگی اینکارو کردن وگرنه تعدادسکه برام مهم نبود...پنهونکاری و زرنگ بازیشون اعصابشو بهم ریخته ..اینم اونلحظه از ترس بی ابرویی جلو مهمونا و بهم خوردن مراسم بله میده...پسره هم پشت خانوادش دراومده...از فردای عقد باهم قهرن الان یکهفتست.پسره نه زنگ زده نه اسمس ...خانوادشم که هیییچ..دوستم فقط گریه میکنه میگه وقتی الان پشتم نیست فردا قراره چی بشه....میگه اگه زنگ نزنه میرم درخواست طلاق میدم...بنظرتون چه راهی درسته دوستان؟
اخر منو به باد داد رویای باز اومدنت ۸ سال گزشت اینقدر واسه نبودنت نوشتم ۳ تا دفتر شد باز نیومدی عزیز دلم، دیگه ناییم ندارم غصه نداشتنتو بخورم میخام بیخیال باشم دیگه میخام زندگی کنم خدایا سپردم به خودت همه چیو 😔
من بودم اصلا کوتاه نمیومدم تا از کارشون پشیمون شن.این رفتاری که ازاولش دارن میکنن بره تو زندگی پدرشو در میارن .گربه رو دم حجله کشتن .کوتاه بیاد یک عمر سوارشن