مادرشوهر من طلاهاش رو با محلول اب و پودر رختشویی میجوشونه حسابی تمیز میشن
منم همینکار را میکنم
پشت هرکوه بلند سبزه زاریست پرازیادخدا ودران باغ کسی میخواند که خداهست دگرغصه چرا؟به همین زودی من به آرزوم میرسم باور دارم که این کار شدنی و من آرزوی خودم رو به دستان توانگر خدای مهربون و بزرگ و قدرتمند می سپارم و بدست آوردنش رو رها می کنم و اکنون من به خدای خودم اعتماد می کنم خدایا دوست دارم