2726
عنوان

خیلی دلم گرفته از تنهایی

193 بازدید | 15 پست

پسرم یک سالشه و تو بیمارستان بستریه. هر روز ساعت ملاقات همه بچه ها فامیلاشون میان دیدنشون. اما من هیچ کسی جز شوهرم نیومده. خودم فقط مادر و خواهرم هستن که مواظب دخترم هستن و نمیتونن بیان اما از طرف شوهرم هیچ کسی به روی خودش نیاورده. وقتی خودشون کاری دارن یا مشکلی همیشه اولین نفر باید ما حل کنیم اما امروز جاریم تازه بعد 3 روز زنگ زده احوالپرسی. حتی پدربزرگشم به روی خودش نمیاره بیاد عیادت بچه. 

اینجا همه پدر بزرگها از صبح میان برای نوه هاشون کادو میارن مال من زنگم به زور زدن 

اینقدر بی محبتی میکنن که از همشون متنفرم

فقط به عنوان بانک آدم رو میبینن😭😭😭😭😭😭😭


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
وا چه بهتر تحفه میخای ریختشونو ببینی  انشالله تن خودت و بچه هات سالم اومدن اونارو میخای ...

از این میسوزم که موقعی که مال خودشون باشه ما باید اولین نفر باشیم اما وقتی مسئله ای به من و همسرم مربوط میشه. میگن چیز مهمی نیست و. رد میشن

اگر دیگران با شما

با عشق و احترام رفتار نمی کنند

برچسب قیمت خود را بازنگری کنید.

احتمالا قیمت ناچیزی

برای خود قائل شده اید.

این شما هستید که

با پذیرش رفتار آدم ها به آنها

ارزشتان را گوشزد می کنید.

از بخش اجناس تخفیف دار جدا شده

و در پشت ویترین اجناس گران بها قرار بگیرید!


نتیجه اینکه

بیشتر برای شخصیت خود ارزش قائل شوید!

اگر شما برای خودتان این ارزش را قائل نشوید، هیچ کس دیگر هم ارزشی برایتان قائل نمیشود.


طایفه شوهر منم خیلی بی محبتن.

تازه شوهر منم عین خودشونه.حالا خوبه شوهرت محبت داره.

من دخترم بیمارستان بستری بود بعد سه روز با دعوا و التماس شوهرم قبول کرد کارشو ول کنه چند ساعت بیاد ملاقات بچه.

بچم کوچیک بود.میگفت اونکه نمیفهمه چرا کارم رو ول کنم.

من یک نامادری هستم.نامادری ها مادرانی هستند که به اندازه یک مادر و حتی بیشتر انرژی صرف میکنند اما هرگز به اندازه یک مادر ستایش نمیشوند.نه تنها ستایش نمیشوند که حتی گاهی ...اما خدایی دارم که قدردان من است...
از این میسوزم که موقعی که مال خودشون باشه ما باید اولین نفر باشیم اما وقتی مسئله ای به من و همسرم مر ...


خب همیشه بزرگترا توقعشون از کوچیکترا بیشتره اما آدم هرچی بیشتر تو دست و پای خانواده شوهر نباشه خیلی راحت تره و آرامشش بیشتره

از این میسوزم که موقعی که مال خودشون باشه ما باید اولین نفر باشیم اما وقتی مسئله ای به من و همسرم مر ...


الان که فکرت خسته هست به خاطر شرایط با فکر کردن به این موضوع خودت رو ناراحت تر نکن

من بعد این هم اندازه خودشون توانت رو برتشون خرج کن

اگر دیگران با شما با عشق و احترام رفتار نمی کنند برچسب قیمت خود را بازنگری کنید. احتمالا قیمت ناچ ...

من زیادی خوبی کردم. هیچ وقت چیزی رو ازشون به دل نگرفتم یا گلگی نکردم. 

تا وقتی کمک‌های مالی سنگین همسرم به خواهر و برادرش بود باهامون خوب بودن. دقیقا یکماه بعد از اینکه همسرم برای خواهر و شوهر خواهرش خونه ساخت با یه بحث الکی ما رو طرد کردن. بحثی که حتی برادر شوهر بزرگم از من طرفداری کرد اما وقتی گذشت همه به خاطر پدرشون از ما فاصله گرفتن. چون پدرش متوجه شد که همسرم دیگه پولی به خواهر و برادرش نمیخواد بده. الان در ظاهر ارتباط داریم و خوبیم اما واقعیت طرد شدنمون از خانواده هست. جوری که دخترم دیگه هیچ حسی نسبت به اونها نداره و سراغی ازشون نمیگیره 

طایفه شوهر منم خیلی بی محبتن. تازه شوهر منم عین خودشونه.حالا خوبه شوهرت محبت داره. من دخترم بیمارس ...

خدا رو شکر شوهرم خوبه و همش میگه بیمحبتیهاشون رو به من ببخش. البته به خطر کارش نمیتونه زیاد بیاد بیمارستان و شاید روزی نیم ساعت برسه بیاد اما تماس تلفنی و تصویری مداوم داره

اصلا امکان نداره شوهر من قبول کنه بی محبتن.

برای اینکه من یه وقت نگم بی محبت هستن دائم منو دعوا میکنه.منو ترسونده که جرات نکنم در مورد بی عاطفگیشون حرف بزنم.

من یک نامادری هستم.نامادری ها مادرانی هستند که به اندازه یک مادر و حتی بیشتر انرژی صرف میکنند اما هرگز به اندازه یک مادر ستایش نمیشوند.نه تنها ستایش نمیشوند که حتی گاهی ...اما خدایی دارم که قدردان من است...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز