بچها من دانشجوی دکترا هستم شاغلم هستم چتد وقت دیگه یه امتحان تایید صلاحیت دارم ک خیلی مهمه و فکر و ذهنمو پر کرده و وقتمو گرفته قبلشم باز مقاله داشتم و خلاصه بزور میرسم کارای خونه خودمو بکنم شوهرمم خیلی ایرادی و قدر نشناس و رو مخه و شرایطمو درک نمیکنه خلاصه الان ک داشتم از دانشگاه میومدم خونه زن همسایمونو دیدم داره جلو خونشونو جارو میکنه برعکس من ایشون خاندار هستن و شوهرشم فوق العاده ادم بادرکیه و خلاصه زنه همیشه مینالید از این ک بیکارم برعکس من ک همیشه وقتم پره دیدمش حاملست بش کفتم اخی نکفتی حامله ای بعد شروع کرد تیکه انداختن ک اذیت میشم جارو میکنم و پارکینکو میشورم کفتم عزیزم اکه اذیتی نکن خلاصه شروع کرد دادو بیداد کردن ک من نمیتونم بزارم کثیف باشه و نمیتونم تو کثیفی زندکی کنم تیکه پروند خیلی اعصابمو خورد کرد دیشبم از پشت پنجره صداشو شنیدم ک داشت نفرین میکرد دوس دارم ادبش کنم شما بودین چی میکفتین