همش درحال نقشه کشیدن واسه پول اعضای خانواده س
هردومون داریم واسه کنکور میخونیم،رفته ی مرکز آموزشی که سی دی آموزشی میدن،کل هزینه میشه ۳تومن،دیروز گیر داده بیا شریکی بخریم گفتم لازم ندارم سطح سی دی ها بالا نیست،بازم کلی گیر داد گفتم دلم نمیخواد روی دست شوهرم پول بذارم برگشته میگه از بابات پول بگیر
یه ساعت گذشت شروع کرد سخنرانی که بیایین پول روی هم بذاریم و کار آزاد شروع کنیم،شک ندارم پول ک جمع بشه خودشو طبق معمول میزنه ب بدبختی و همه رو مجبور میکنه پولو بهش قرض بدن
خلاصه که خیلی رو مخه،منم نذاشتم که شوهرم شریک بشه،الان احساس میکنم از من ناراحته البته اصلا برام مهم نیست،الانم زنگ زده و میگه عزیزم اگه از خرجای الکیت بزنی شوهرتم میتونه شریک بشه!!!این درحالیه که من خرجای الکی ندارم،منم گفتم نمیشه عزیزم آخه خرجای الکیمو دوست دارم،ناراحت شد قطع کرد،الان زنگ زدم ب شوهرم اما گوشیش إشقاله ،بنظرم داره پرش میکنه،کمی عصبی ام،شوهرم منطقیه اما خب یکم استرس دارم
