سلام من الان نه ماهه كه با پدرم قهريم سر يه سري چيزا باهاش دعوا كردم
اهل هيچ كار زشتي نيست خيلي ادم سالم و دست بخير و سخاوتمند هم براي خونواده هم ديگران همه هم سرش قسم ميخورن
فقط خيلي خيلي ديكتاتوره و عصبي و حرف حرف خودشه و هميشه هم داره پرخاش ميكنه منم سر همين چيزاش باهاش دعوا كردم و خيلي چيزا بهش گفتم
الان دارم فكر ميكنم بابام خيلي خوبه خيلي چيزا بهم داده ولي نه خودم دلم ميره باهاش اشتي كنم نه اون قبول ميكنه حتي نگام كنه چه به اشتي خيليام باهاش حرف زدن خودمم يه بار اقدام كردم
الان عذاب وجدان دارم
درضمن من نامزديم و همه خرجمم تو اين يه ساله كه نامزديم اون داده و هيچيم جز خورد و خوراك از بابام نيست حتي پول دانشگاهمم شوهرم ميده
چيكار كنم