ما دوران نامزدی هستیم امروز باهم رفتیم کوه از صب تا الان ینی شوهرم با خانواده ی من و داداشا و عروسا و دوماداو خواهرام تا اخر شب با هم اسم فامیل بازی کردیم وقتی برگشتیم همه رفتن و فردا تولدعشقمه گفتم تا ۱۲ بمون بعد برو خب بعد موند مامانم رفت دستشویی من بابام فوت شده فقط منو مادرمیم بعد تا مامانم رفت دستشویی همو بوسیدیم من حواسم نبود اومدم در حال و قفل کردم دسنشوییمون تو حیاطه از وقتی اومده داره دعوام میکنه منو شوهرم رفت میگه خاطره ی بدی شده برام مامانم بهم حرفتی زشتی زد تازه من تیشرت و شلوار تنم بود چیز خیلی گشادیم هست مدلش بخدا فقط استرس گرفتم درو بستم همین اونم چون زمستونه سرده یادم نبود رفته دستشویی حالا میگم مگه دوست پسرمه میگه خاک تو سرت پس فقط اونجاتو ندیده جوری رفتار میکنه ادم حس میکنه کار حرامی کرده