عید کنکور رفتیم مشهد
بعد یکی از دوستای خونوادگیمون شنیدن ک اومدیم مشهد دعوتمون کردن شام خونشون
ینی فک کن رفتیییییییم شام خوردیم میوه خوردیم بعد قشنگ یادمه داشتیم نون خ میدیدم بابام برگشت گفت خب دیگه ما بریم این دختر درس داره کنکور داره😐
آببببب شدماز خجالت
مونده بود همونجام بحث درس و بیاره اخه؟
هر دقیقه و ثانیه اون سفر مشهد زهرم شد انقد کمیگفت درس بخون و من نمیخوندم