این چندمین بااااره ک شوهرم بهم خیانت میکنه
این بار اصن ۱٪ هم انتظار نداشتم چون خیییلی باهام خوب شده بود
گوشی منو با خودش برده بود نگو دستش خورده ب دوربین
بدون اینکه بفهمه گوشی از خودش واون زنیکه ی کثافت توو ماشین فیلمبرداری کرده و رفته توو گالری
خودشم بی خبر
بعد من همینجوری تو گالری میچرخیدم یهو ی فیلم نااشنا دیدم
نگاش ک کردم کل بدنم یخ زد اصن نااااابود شدم
بعد بهش زنگ زدم گفتم تو خجالت نمیکشی ب اسم مسافرکشی این ایکبیریا رو توو خیابونا میچرخونی؟؟
گف ن کی گفته؟!!!
مسافر بود
گفتم مسافر زن جلو میشینه و تو با زنا اونجوری گرم میگیری؟
گف عقب وسایل زیاد بود نشست جلو
گفتم خیانت کردی اقلا دروغ نگوو یکم مرد باش
گفتم فیلمشو دارم دروغ نگو
بعد یهو دستپاچه شد گف اونجا ک کسی نبود ولی باز زد زیر همه چی
گفتم اگه خدا بخواد اشکار کنه ی جوری اشکار میکنه نمیدونی از کجا خوردی!
گفتم موقع رابطه و س.ک.س با اون ی لحظه من یادت نیفتادم و عذاب وجدان نگرفتی؟
گف این حرفای کثیف چیه میزنی؟بقرآن من کاری نکردم ک شرمندت باشم
اگه غیر از این باشه ب حق امام حسین فردا جنازمو تحویل بگیری
خلاصه اومد خونه ی کلمه هم نحرفیدم باهاش
شوکه شده بودم
۵ روزه این اتفاق افتاده هر کدوم توو ی اتاق جدا میخوابیم
امروز خواب اون زنیکه رو میدیدم یهو با دادو فریاد از خواب پریدم زود اومد پیشم گف چی شده و اینا ولی بچه ها باورتون میشه ۵ روزه اصن ی بارم توو روش نگاه نکردم
تنها حرفی ک بینمون رد وبدل میشه اینه ک موقع رفتن چیزی میگه چیزی میخوای؟!
اصن انگار ن انگار کاری کرده دریغ از ی دلجویی
مثه مجردا میره بیرون میاد خونه یکم با کامپیوتر سرگرم میشه غذاشو میخوره و تنهایی توو اتاق میخوابه
من حالا چیکار کنم؟؟خییلی بی انگیزه شدم
همش توو تختخوابم چراغ خاموش میکنم میرم توو فکر
تنهایی رو نمیتونم تحمل کنم