2726

یبار میخواستیم با دوس پسرم بریم بیرون بهش گفتم ماشینتو نیار با تاکسی میریم اونم گفت باشه...خلاصه اومد دنبالم تاکسی گرفتیم رفتیم نشستیم داخل ماشین منم ریلکس نشسته بودم یه ده دیقه از راهو که رفتیم من همینجوری یکم سرمو بردم جلو دیدم عموم نشسته رو صندلی بغل راننده سرش تو گوشیشه....  


به معنای واقعی کلمه سکته کردم سریع گوشیمو برداشتم واسه دوس پسرم تایپ کردم گفتم چی به چیه چون اگر صحبت میکردم صدامو میشنید....اونم یه نگاه به من کرد یه نگاه به عموم...قرمزززز شده بود از استرس سریع زد رو دوش راننده گف داداش ما همینجا پیاده میشیم...منم جلو صورتمو گرفتم یوقت نبینه منو...پیاده شدیم سریع از اونجا رفتیم...هنوزم که هنوزه خودش اینو میگه میخنده...نزدیک بود ب فنااااا بریم....شمام تعریف کنین       

تو انتهای تمام افکار منی😻

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

واااااااااای چ وحشتناک 😂😂😂😂😂

با دوست پسراتون میرید مسافرت؟ من یبار بابام فهمید با دوست پسرم تلفنی حرف میزنم با نیسان از روش رد شد بعد من و با اسید غسل داد الان پوست ندارم   
2728

حداقل آژانس میگرفتین😁😁😁

شب داشتم با دوست پسرم تلفنی حرف میزدم(زمان جاهلیت)

بعد یهو مامانم در اتاق و باز کرد ظاهر شد گفت با کی حرف میزنی چش سفید؟؟؟😡

گفتم اهنگ گوش میدادم

گفت اره ادم با اهنگ میخنده😐😐😐😂🤣

این را توی کله ات فرو کنکه زن ها با مردی که دوستش دارند ازدواج نمی کنند!زن وقتی دید کارد به استخوان رسیده و لازم است برای آینده اش یکی را انتخاب بکند، آن وقت می گردد و مردی را پیدا می کند که حدس می زند پدر خوب و شوهر خوبی از آب در می آید و می شود بهش تکیه کرد.فهمیدی؟وگرنه عشق حس خوشایندی است که امروز هست و فردا نیست

در دوران جاهلیت با دوس پسرم قرار گزاشتم تو یه خیابون نزدیک خونمون ک ببینمش 

ناگهاااااان بابامو دیدم اون دررفت بابامم منو سوار ماشین کرد اورد خونه 😐😐😐بهش گفتم داشتم با دوستام میرفتم سینما منتظر بودم بیان 😑😑😑😑

حداقل آژانس میگرفتین😁😁😁 شب داشتم با دوست پسرم تلفنی حرف میزدم(زمان جاهلیت) بعد یهو مامانم در ات ...

😂😂😂

_چرا همیشه به چشمام میگی لعنتی                                      _"نمیدونم عزیزم .......چشمات غرقم میکن.....وقتی تو تیله های زلال چشمات خیره میشم .....یهو به خودم میام میبینم یادم رفته نفس بکشم....چشمات شفافه ....برق میزنه .....خودم تو مردمکش میبینم.....صادقه .....انگار باهام حرف میزنه .....نمیدونم سونیا.....ولی قطعا چشم هات لعنتی ...."                                                                                 بله عکس خودم

یبار میخاسم برا رفیقم بنویسم کجایی فلان اشتباه ب مامانم اس دادم عشقم کجایی اسمشم نوشتم مامانم اومد تا جا داشتم زد اخه ۱۵سالم بود همین ک مامانم ول کرد رفت نوشتم بآ مامانم قهر کردم دیگ طاقت ندارم شب میزنم برا همیشه از این خونه میرم چشمتون روز بد نبینه اینبار برا بابام فرستادم

ما در پی روزی و اجل در پی ما میتازد

سرقرار با دوست پسرم نشسته بودم میخواست ببوسه منو خوب شد گفتم ن رو ب روتو نگا اون دورا ادم وایستاده بعد چند دقیقه دیدم ادمه اومد نزدیک گفت سلام مهدیه اینجا چیکار میکنی😐پسرخالم بود با پیژامه چارخونه 

سرقرار با دوست پسرم نشسته بودم میخواست ببوسه منو خوب شد گفتم ن رو ب روتو نگا اون دورا ادم وایستاده ب ...

😂😂😂😂😂😂😂😂این داستان پسر خاله آبرو بر

 عاقل همه را به پشم خود بسپارد 😹😇
یبار میخاسم برا رفیقم بنویسم کجایی فلان اشتباه ب مامانم اس دادم عشقم کجایی اسمشم نوشتم مامانم اومد ت ...

وااای    

الهی سوسک شین که موهاتونو چتری کوتاه میکنید بهتون میاد،من یه بار چتری کوتاه کردم شبیه اسب های کالسکه شدم  
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز